سرپرست برنامه: سیروس فتحی
آخرین برنامه فصل پاییز گروه کوهنوردی سپهر رشت، برنامه صعود به قله گدوک با ارتفاع تقریبی ۲۷۵۰ از قلل کوه های ماسوله بود. قله گدوک از قلل البرز غربی به شمار می رود و یکی از قله های خط الراس ماسوله می باشد. خط الراس توریشم به آسمانکوه که برنامه بعدی گروه سپهر می باشد. طبق برنامه ریزی های انجام شده در جلسه قبل از برنامه مواردی برای انجام بهتر برنامه مشخص گردید. از جمله ساعت حرکت صبح، تعیین نهار و تدارکات، ساعت برگشت و تاکید بر لوازم و تجهیزات افراد شرکت کننده در برنامه مورد صحبت و بررسی قرار گرفت.
پیش بینی هواشناسی سایت های مختلف نوید یک برنامه خیلی سرد و برفی را می داد و ما نیز خود را آماده یک صعود بسیار زمستانه کردیم! صبح جمعه بیست وهفتم آذر ماه هزار سیصد و نود و چهار در محل قرار همیشگی گروهمان یکی پس از دیگری حاضر شدیم. با سلام و احوال پرسی های گرم، هوای سرد زمستان را از یاد بردیم. پس از آمدن بازرس گروه صحبت از جریمه های تاخیر هییت مسئولین گروه به میان آمد. از بحث های جدی تا شوخی های دوست داشتنی که مطمئنا در سالهای دیگر خاطره های شیرینی را برایمان رغم می زند. طبق مصوبه هییت مسئولین گروه، به ازای تاخیر بیش از ۵ دقیقه هییت مسئولین در صبح برنامه باید هزار تومان به عنوان جریمه پرداخت شود. متاسفانه این قانون جریمه هم مانند قوانین راهنمایی رانندگی در این جامعه وارونه ما نتوانست افراد را ملزم به منظم بودن و سر ساعت آمدن کند مثل اینکه دلیل این مشکل ها را باید در جایی دیگر جستجو کنیم…
سرپرست برنامه،آقا سیروس فتحی باتجربه گروه سپهر بود، فردی که نام او پشتوانه خوبی برای گروه سپهر است. سرپرست برنامه با آمدن یکی از شرکت کنندگان در این برنامه به دلیل توان جسمانی پایین و کمبود تجهیزات مخالف بود، ولی با صحبت های زیاد هم آن فرد راضی به برگشت نشد و اصرار داشت برنامه را شرکت کند. مینی بوس ما با تعداد ۲۰ نفر ساعت ۴:۲۵ دقیقه به سمت ماسوله حرکت کرد. داخل مینی بوس مجددا سرپرست برنامه با آن فرد که از افراد باتجربه و قدیمی گروه است مجددا صحبت کرد که او را راضی به برگشت با همان مینی بوس کند ولی متاسفانه او راضی به برگشت نبود و همچنان اصرار به آمدن داشت و در پایان قبول کرد که من با شما نمی آیم و برای خودم به یکی از قله های اطراف می روم!
ساعت ۵:۳۰ به فومن رسیدیم. از قبل برنامه ریزی شده بود که برای صرفه جویی در زمان برنامه صبحانه را در قهوه خانه ای در فومن بخوریم. صبحانه را در آن قهوه خانه با بافت بسیار سنتی و زیبا نوش جان کردیم پس از اینکه به یکی از اصل های اجرای بهتر برنامه های کوهنوردی یعنی خوردن صبحانه خوب جامه عمل پوشاندیم، سوار مینی بوس شدیم و به سمت شهرک تاریخی ماسوله حرکت کردیم. ساعت ۶:۴۰ دقیقه به شهرک تاریخی ماسوله رسیدیم و کنار پل دوم ماسوله از مینی بوس پیاده شدیم. همه به جمع و جور کردن وسایلشان پرداختند تا آماده صعود شوند. آن دوست همنوردمان که سرپرست برنامه با آمدن او مخاف بود در حال جدا شدن از تیم بود تا به یکی از قله های اطراف به تنهایی صعود کند. در نهایت با مشورت سرپرست برنامه با تعدادی از افراد تصمیم گرفته شد که آن همنورد با ما همراه باشد تا ایمنی او به خاطر صعود تنها به خطر نیفتد مطمئنا سرپرست برنامه از موضع خود در مورد تجهیزات و توانایی کوتاه نیامده بود ولی به دلیل بسیار مهم سلامتی همنوردمان تصمیم گرفتیم که با تجهیز کردن او با وسایلمان و همچنین تحت تاثیر قرار گرفتن زمان بندی برنامه مان و شاید از دست دادن صعود به قله، همنوردمان همراهمان باشد تا حادثه ای دیگر در جامعه کوهنوردی مان رقم نخورد.
این مسئله را به این دلیل در این گزارش آوردم که نکات بسیار زیادی را در دل خود داشت نکاتی که هر کدام از آن ها می تواند دلیل منجر به شکست منتهی شدن یک برنامه یا به خطر افتادن جان افراد باشد و در مورد هر کدام از آن ها می توان ساعت ها صحبت کرد و نوشت که بیشتراز این متاسفانه در این گزارش نمی گنجد.
اینکه تصمیم گرفته شد به دلیل حفاظت و ایمنی یک فرد صعود به قله تحت تاثیر قرار گیرد در جامعه کوهنوردی امروز دیارمان خیلی پذیرفته شده نیست ولی اتفاق آن روز درس بزرگی را به هر کدام از افراد شرکت کننده که نگاه جدی به کوهنوردی دارند، داد. این درس بزرگ موقعی پررنگ تر شد که با همه این اوصاف، با یک مدیریت و برنامه ریزی خوب از طریق سرپرستی می تواند صعود به قله هم با این شرایط صورت گیرد.
از کنار پاسگاه ماسوله به سمت پل سوم حرکت کردیم. از پله های سمت چپ به سمت درخت بزرگ گردو که اطرافش سنگچین شده حرکت کردیم. کنار درخت گردو برای دقایقی توقف نمودیم تا سرپرست صحبت های ابتدایی در مورد معرفی عوامل اجرایی از جمله جلودار، راهنما، عقب دار و مسئول امداد را انجام دهد. پس از آن نرمش و با دنبال آن حرکات کششی را برای آمادگی بهتر برای انجام یک صعود جدی را انجام دادیم. ساعت ۷:۱۵ دقیقه حرکت خود را به سمت جنوب غربی چشمه میلرزان در آن پاکوب بزرگ آغاز نمودیم.
مسیر در ابتدا بسیار مشخص است. در مسیر حرکتمان به سمت چشمه میلرزان دوستان کوهنوردمان را دیدیم که قصد صعود به قله های مختلف را داشتند. دقایقی با هم همگام شدیم و پس از آن مسیرهامان از هم جدا گردید. به راستی که پاییز و زمستان، منطقه ماسوله جای بسیار خوبی برای تمرینات کوهنوردی مان با اهداف مختلف است کاش از این مکان ورزشیمان استفاده های بیشتر و خلاقانه ای داشته باشیم…
ساعت ۷:۴۵ دقیقه به چشمه میلرزان یا به عبارتی چشمه سنگی رسیدیم و پس از خوردن کمی آب و تنقلات مسیرمان را در آن پاکوب مشخص ادامه دادیم و پس از ۲۰ دقیقه به دو راهی خلیل دشت- کوه روبار یا سه روبار در ناحیه خوجه خونی رسیدیم که ما مسیر سمت چپ را ادامه دادیم که به ییلاق خلیل دشت می رسد مسیر از اینجا کاملا جنوبی می شود و بر شیب مسیر افزوده می گردد. پس از دقایقی وارد منطقه جنگلی شدیم.
هوا برخلاف پیش بینی های هواشناسی که دمای ۹- را پیش بینی کرده بود، خوب بود. پس از اتمام منطقه جنگلی و بعد از عبور از دروازه ای موسوم به شکل پرچین وارد شیب و در ادامه مسیر مستقیم کفی منتهی به خلیل دشت شدیم در اینجا کمی سرمای هوا بیشتر شد و بارش برف اندکی داشتیم. ساعت۱۰ :۱۱ دقیقه به ییلاق خلیل دشت رسیدیم که در آن جا دو کلبه وجود دارد.. پس از کمی استراحت و خوردن تنقلات اندک و آب آماده صعود برای ادامه مسیر شدیم. آن همنوردمان که سرپرست با آمدنش مخالف بود، در یکی کلبه خلیل دشت ماند و بقیه گروه به سمت سنگهای معروف به سنگ گروم (منبع: شنیده ها) در جهت جنوب حرکت کردند ولی بدلیل احتمال ریزش بهمن در آن شکاف بین سنگ های گروم، تصمیم گرفتیم که از پشت آن یعنی چپ ترین مسیر ممکن مسیرمان را ادامه دهیم. وارد شیب تند شدیم. جهت مسیرمان در این قسمت جنوب شرقی است. ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه را نشان می داد و هوا همچنان سرد ولی بدون باد بود.
در ادامه مسیر روی شیب دو نفر دیگر از همنوردانمان به دلیل خستگی زیاد به همراه عقب دار برنامه به دستور سرپرست به کلبه های خلیل دشت بازگشتند. از آن به بعد عقبداری برنامه را فردی دیگر با هماهنگی سرپرست به عهده گرفت.
در مکان تقریبا مناسبی روی آن شیب برای دقایقی توقف نمودیم تا توسط کمیته آموزش گروه نحوه صحیح استفاده از باتون را در شیب ها با هم مرور کنیم و پس از آن به مسیر خود ادامه دادیم. لازم به ذکر می باشد که یک تیم خوب با هماهنگی سرپرست برنامه و به سرپرستی کامران کریمی در تمام طول برنامه در جلو گروه کار برفکوبی را انجام دادند.
کم کم از شیب مسیر کاسته شد و وارد یک کفی در سمت راست خود شدیم دقایقی در آنجا استراحت نمودیم و با اضافه کردن لباس حرکتمان را ادامه دادیم از این جا به بعد باد با سرعت بیشتری می وزید و نوید نزدیک شدن به قله را می داد. همواره موقع صعود خط الراس توریشم-گردسایه و شاه معلم را در سمت راستمان یا گاهی در پشت سرمان می بینیم.
در یکساعتی قله یکی از افراد باتجربه کمیته فنی پیشنهاد داد که برای تمرین بیشتر یک تیم از یکی از شیب های زیر قله صعود کند که سرپرست برنامه پذیرفت و یک تیم چهار نفره به سمت شیب مورد نظر که دقیقا به زیر قله منتهی می شود رفتند و بقیه گروه سوار بر یال منتهی به قله گدوک شدند.
خلاصه ساعت ۱۴:۰۵ دقیقه بر روی قله گدوک دست در دست یکدیگر سرود قله را سر دادیم و به اتفاق عکس های دست جمعی گرفتیم. هنگامیکه روی قله گدوک می ایستیم در سمت شرقمان قله زیبای آسمانکوه و کله قندی و در سمت غربمان قله دوخون قرار دارد. بهرحال خوشحال از یک صعود خوب به سمت ییلاق خلیل دشت رهسپار گشتیم. ساعت ۱۵:۵۵ دقیقه به کلبه خلیل دشت رسیدیم. بلافاصله نهار را خوردیم. نهارمان به همت یکی از همنوردان سجاد بخشی پور گرم شده بود. آن تیم چهار نفره که در کلبه مانده بودند بخاطر گام آرامتری که داشتند به دستور سرپرست زودتر به سمت پایین حرکت کردند و بقیقه گروه پس از خوردن نهار و تمیز کردن کلبه ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه به سمت پایین حرکت نمودند. نهار درنظر گرفته شده از طرف کمیته تدارکات لوبیا بود که بعد از آن صعود سرد یک لوبیای گرم یکی از بهترین خوراکی های ممکن در آن شرایط بود.
در ابتدای شروع جنگلی هنگام بازگشت برای دقایقی توقف نمودیم تا شیوه های مختلف گام برداری روی برف را توسط مربی درجه ۳ برف و یخ گروهمان آقای کامران کریمی با یکدیگر مرور کنیم. بهترین زمان آموزش این مسئله موقع رفت در برنامه بود که همنوردان از آن نکات در طول برنامه استفاده کنند ولی به دلیل کمبود زمان برای دستیابی به قله این کار آموزشی موقع رفت در برنامه اجرا نشد و در زمانی مناسب موقع برگشت اجرا گردید.
به دوستان همنوردمان که از کلبه خلیل دشت زودتر حرکت کرده بودند رسیدیم. و به اتفاق به سمت درخت گردو حرکت نمودیم. فقط آن دوست همنوردمان که سرپرست با آمدنش مخالف بود به دلیل گام کندی که بخاطر زانو دردش داشت به همراه دو نفر دیگر آهسته تر در پشت گروه حرکت کردند. در کنار درخت گردو برای دقایقی توقف نمودیم تا حرکات کششی برای سرد کردن بدن انجام دهیم. این نیز مسئله ای است که اخیرا نسبت به آن کم لطفی می شود، سرد کردن پس از فعالیت ورزشی که در جای خود اهمیت بسیار زیادی دارد. پس از انجام حرکات کششی برای سرد کردن به سمت شهر ماسوله و مینی بوس رفتیم. مینی بوس در آنجا منتظرمان بود سوار مینی بوس شدیم ولی آن دوستان همنوردانمان که با گام آرامتری در پشت گروه می آمدند، هنوز نرسیده بودند.
ما در همه دو راهی ها برایشان روبان های شناسایی گذاشته بودیم با اینکه آن ها مسیر را بلد بودند در نهایت پس از ۲۰ دقیقه آن ها هم به مینی بوس رسیدند و همگی با هم ساعت ۱۹:۴۵ دقیقه به سمت شهر رشت حرکت کردیم. در مینی بوس جلسه پایانی برای مطرح شدن پیشنهادات و انتقادات همنوردان شرکت کننده در برنامه برگزار گردید. نظرات و پیشنهادات مطرح شد و پس از آن همگی به خواب شیرین پس از یک صعود جدی رفتیم. ساعت ۲۱:۵۰ دقیقه به شهر رشت رسیدیم و از گفتن خسته نباشید به یکدیگر و ذهنی پر از خاطره از یک صعود از یکدیگر جدا شدیم و اینگونه بود که برگی دیگر از کوهنوردیمان ورق زده شد.
گروه کوهنوردی سپهر رشت
زمستان ۹۴
با سلام.ممنون از گزارش جامع و کامل شما.همیشه در اوج باشید….
درود برشما آقای مژدهی عزیز ،ممنون از توجه و لطف شما که باعث دلگرمی اعضای گروه هستید .