چه تابستان باشد چه زمستان و چه هوا گرم و آفتابی تفاوتی ندارد وقتی زنگ بیدار باش موبایلم را میشنوم، آماده میشوم که به سمت پپسی حرکت کنم تا دیگر همنوردان عزیزم را ببینم. هوا تاریک بود و سوز ملایمی میوزید، ساعت ۵:۱۷ صبح مورخ ششم دی ماه نودو هشت با تعداد ۳۳ نفر از همنوردان شرکت کننده با دو مینی بوس به سمت شهر ماسوله حرکت کردیم.
وقتی به شهر فومن رسیدیم برای برطرف کردن مایحتاج اعضا کنار آخرین میدان فومن و شروع جاده ماسوله توقف کردیم، سپس حرکت کرده و از شهر ماسوله گذشتیم و حدودا ۱۵ دقیقه بعد از پله های مسیر قلعه بن در کنار جاده نیز عبور کردیم در اولین پیچ جاده در سمت راستمان از مینی بوس ها پیاده شدیم و وارد جاده ای خاکی که به سمت پایین جنگلی بود به راه افتادیم. در ابتدای مسیر برای دقایقی توقف نمودیم تا به صحبت های سرپرست برنامه و همینطور راهنما گوش دهیم. پس از شنیدن صحبت های آن برای دقایقی با حرکات کششی و نرمشی خود را گرم کردیم. ساعت ۷:۳۵ دقیقه حرکت مان را آغاز کردیم.
سرازیری تندی نبود و باعث شد که اول مسیر سرقدم خوبی در گام برداری داشته باشیم و در زمان کوتاه ده دقیقه ای به چشمه ای در سمت چپ مان رسیدیم که سرپرست از دوستان همنورد خواست که اگر نیاز به آب دارند آب مورد نیاز خود را بردارند. پس از برداشتن آب مجددا به راه خود به سمت شمال ادامه دادیم، گاهی پاکوب مسیر باریک میشد و در سمت راستمان صدای آب رودخانه به گوش میرسید.
همچنان شیب را به سمت پایین در حرکت بودیم که ساعت ۸:۰۵ به رودخانه ای رسیدیم که به دلیل بالا آمدن آب رودخانه بهتر بود که با کمک طناب از رودخانه عبور کنیم. پس از گذر تمام افراد آرام به پیمایش ادامه دادیم و دیگر خبری از سرپایینی نبود و شیب به حالت عادی و به سمت بالا بود.
از کنار درختان عبور کرده و گام هایمان بین ریشه های درختان قرار می گرفت. آفتاب از بین برگ ها صورت هایمان را نوازش میکرد و هوا بسیار خوب بود. بعد از نیم ساعت پیمایش سرپرست استراحت کوتاهی داد. بین درختان نشستیم تا کمی خستگی پیمایش روی شیب را از تن به در کنیم. مجدد به سمت شمال شرق به راه افتادیم و راهنمای برنامه که جلوتر گام برمیداشت نوید رسیدن به کلبه ها را به ما داد. آرام آرام جنگل را کنار زدیم و به دشت وسیعی رسیدیم که سه کلبه نسبتا بزرگ با پرچین های چوبی در آن قرار داشت و در سمت چپمان کوه های ماسوله با خط الراس زیبایشان دیده میشدند که پوشیده از برف بودند. هنوز آفتاب در کنارمان بود ولی باد شروع به وزیدن کرده بود.
ساعت ۹:۲۵ دقیقه را نشان میداد در پشت کلبه ها نشستیم و به کار فرهنگی که مسئول فرهنگی برنامه آماده کرده بودند، گوش سپردیم. شعری زیبا از شاملو خوانده شد و در پایان دیداری با همنورد های عزیز که از گروهی دیگر بودند تازه کردیم، به راه افتادیم باد همچنان همراهیمان می کرد.
از کنار کلبه ها عبور کردیم و وارد شیب ملایمی شدیم و درختان مجدد ما را به آغوش کشیده و از وزش باد محافظت کردند. هرچه بیشتر پیش میرفتیم زمین سفیدتر میشد. گاهی از انبوه درختان جدا می شدیم و دوباره در ادامه مسیر به آنها میپیوستیم و این باعث میشد که مسیر برایمان متنوع و جذاب شود. ساعت حدود ۱۲ بود که قله در جلویمان نمایان شد و جنگل به کناره رفت. هوا کمی ابری شد و برف در حجم بیشتری پیش رویمان جلوه نمود.
آهسته و پیوسته با گامی متوسط به راه افتادیم، شیب مسیر همچنان زیاد نبود، قله توریشم در سمت راست قله دیده می شد از دیدن قله زیبای گرد سایه شادمان بودیم، سرپرست اعلام کرده بود اگر در زمان مناسب به قله نرسیم، برمیگردیم و از این رو دیدن قله خوشحالمان کرده بود و همه تلاش مان را کردیم که در یک زمانبندی مناسب به قله برسیم. بعضی از جاها در مسیر برف ها سفت تر و در بعضی از جاها پاهایمان در آن فرو میرفت سنگ ها از میان برف ها دیده میشدند.
قله را می دیدیم که در زیر آن دیواره ای عظیم از تکه سنگ های بزرگ داشت. قرار شد قله را دور بزنیم و از پشت آن صعود کنیم که مسیر ایمن تری در زمستان است. به قله که نزدیک شدیم دیگر زیر پایمان برف نبود و مسیری پر از سنگ در پیش داشتیم در بین آن دیواره عظیم تیم سه نفره از دوستان مان جدا شدند و شیب تند سنگی را به سمت چپ پیمایش کردند و از بین سنگ ها نیز راهی به سمت قله وجود دارد ولی نکته مهم این است که حتما باید با شناخت و آمادگی لازم و دقت و احتیاط وارد آن مسیر شد.
به تصمیم سرپرست، همه اعضای گروه برای آن مسیر انتخاب نشدند و ما دوباره به دور زدن قله ادامه دادیم باد شدت گرفته بود و حرکت مارا کند میکرد. گردش دورانی به دور قله بر روی پاکوب سنگی بود و بعد از اتمام این پاکوب در سمت چپ شیب تقریبا تندی به سمت قله وجود داشت که از برف و یخ پوشیده شده بود.
با یاری یکدیگر سرما را کنار زده و به قله نزدیک میشدیم. تیم سه نفره جدا شده از گروه روی قله برایمان دست تکان میدادند و ما به سمتشان میرفتیم آسوده از سلامتی آن ها و خوشحال از حضور بر روی قله.
ساعت ۱۳:۲۷ به دور هم بر روی قله بودیم. دستان یکدیگر را به گرمی فشردیم و سرود قله را بلند سردادیم. دوستان همنوردمان از گروه کوروش نیز بعد از چند دقیقه به قله رسیدند. از دیدن آن ها نیز مجددا خوشحال شدیم. بعد از گذشت ۱۵ دقیقه به سمت پایین رهسپار گشتیم. باد دیگر به طوفان شبیه شده بود و یخ را به صورتمان می کوبید. با سرعت بیشتری به سمت پایین آمدیم و ساعت ۱۴:۰۷ بود که از قله فاصله گرفته بودیم.
به سمت درختان بزرگ و تنومند رفتیم که پناه جنگل برای محافظتمان در مقابل باد مکان امنی بود. در بین درختان و زمین پوشیده از برف و تکه سنگ های بزرگ ۲۰ دقیقه برای صرف نهار ایستادیم.
ساعت ۱۵:۱۰ بود که راه افتادیم و جنگلی را پیمودیم و به کلبه ها رسیدیم. از شدت باد دیگر خبری نبود در کنار کلبه ها گلویی تازه کردیم و استراحت بعدیمان چشمه ای بود که از آن آب نوشیدیم. وقتی از رودخانه عبور کردیم هوا رو به تاریکی می رفت و زمانی که به چشمه رسیدیم هوا کاملا تاریک شده بود. جلسه پایانی را طبق همه برنامه های باشگاه در کنار چشمه برگزار کردیم و ساعت ۱۸:۲۲ به مینی بوس ها رسیدیم.
یکی دیگر از برنامه های خوب باشگاه به پایان رسید و در مینی بوس هایمان به سمت شهر رشت بازگشتیم.
هانیه بزرگ زاده
زمستان ۱۳۹۸
سلام
اگرچه حدود چهار سالی از گزارش این صعود می گذرد ولی چون قرار است در این هفته به اتفاق دیگر عزیزان از آستانه بالای گردسایه گرد آییم با جستجو گزارش حاضر را یافتم و از آن بهره بردم.
همیشه در صعود باشید
درود برشما
موفق و پیروز باشید