۲۳ آذر، آخرین برنامه ی پاییز سال ۹۷، یا به روایتی پنجمین برنامه نیم سال دوم گروه کوهنوردی سپهر برای صعود به قله آسمانسرا بود. ساعت ۴:۳۵ صبح بود که من و ۶ نفر از دوستان با مینی بوس کوچصفهان راهی رشت شدیم. هنوز هوا تاریک بود که به پپسی رسیدیم. به محض رسیدن برای سلام و خوش و بش با دوستان و گرفتن جیره ی برنامه پیاده شدیم. همهمه بود با دیدن خانم شمشادی متوجه شدم که که گروه کوهنوردی تیلار هم راهی برنامه ی پاییزه خود هستند. بعد از احوالپرسی و گرفتن جیره همگی سوار مینی بوس شدیم، ساعت ۵:۲۰ بود که ۳ مینی بوس گروه به همراه ۵۷ تن از دوستان به سمت رودبار حرکت کردیم. ساعت ۵:۵۴ طبق روال همیشه توقفی کوتاه در امام زاده هاشم داشتیم هم برای رسیدن مینی بوس ها بهم و هم برای صرف صبحانه. با رسیدن دو مینی بوس دیگر حرکت کردیم و ۶:۵۰ بود که به رودبار رسیدیم و هفت دقیقه بعد از کنار رستوران سرچشمه که هنوز بسته بود گذشتیم. هوا ابری و خاکستری بود و سبز تیره درختان کاج در پس زمینه ی خاکستری آسمان خودنمایی می کرد. با عبور از خم جاده و شیب تند آن به روستا و درختان زیتون رسیدیم. محو تماشای طبیعت اطراف بودم که کم کم همه چیز از نظر پنهان شد… مه غلیظی بود، آنقدر غلیظ که مینی بوس جلویی به سختی دیده می شد. ۷:۲۳ به پای کوه و به روستای گلدیان رسیدیم. مینی بوس ها در کنار ایستگاه فشار شکن گاز متوقف شدند. همگی از مینی بوس پیاده شدیم، باد تند و سردی در جریان بود. ده دقیقه بعد از آماده شدن همنوردان وارد جاده مرغداری سپیدار شدیم و ۵ دقیقه بعد برای شنیدن صحبت های ابتدایی سرپرست توقف کردیم و بعد از معرفی عوامل اجرایی برنامه و اجرای ورزش صبحگاهی در ساعت ۷:۴۵حرکت کردیم. ۵ دقیقه بعد دو راهی پیش رویمان را مستقیم و از کنار مسیر فنس کشی شده ادامه دادیم و از کنار تابلو شیر کلشتر عبور کردیم. با پشت سر گذاشتن منطقه فنس کشی شده به سمت جنوب شرق و بعد به سوی شرق پیش رفتیم. هوا همچنان سرد، خاکستری و مه آلود بود. اولین توقف بعد از صحبت های آغازین برنامه ساعت ۸:۲۷ در منطقه سرسرخانی و در کنار چشمه و آبگیر اول بود. کنار چشمه و جاده خاکی و ماشین رو حدود ۶ دقیقه استراحت کردیم و به جاده برگشتیم و مسیر را ادامه دادیم. ۵ دقیقه از حرکت نگذشته بود که به اولین شیب رسیدیم و با خواندن ترانه شکار آهو آن را پشت سر گذاشتیم و به آبگیر دوم رسیدیم. آبگیری فرو رفته در مه که با تک درختی در کنارش به پس زمینه ای برای عکس بدل شد و بهانه ای شد برای استراحتی دیگر. بعد از آبگیر مسیر را به سمت جنوب ادامه می دهیم و وارد مسیر پاکوب می شویم و بعد به سمت جنوب شرق تغییر جهت می دهیم که البته این تغییر جهت ملموس نبود. ساعت ۹:۱۲ بود ولی آفتاب هنوز به کوه سلام نداده بود که ما وارد جنگلی خالی از برگ شدیم که درختان کوتاه قدش لخت و عور به انتظار خورشید نشسته بودند. با ورود به جنگل از سرعت باد کاسته شد ولی مه همچنان ما و جنگل را در آغوش گرفته بود در آن هوای سرد صدای گرم دوستان و زیبایی طبیعت بود که دلگرممان می کرد برای صعود به سرایی برای آسمان، به آسمان سرا. ساعت ۹:۲۵ به دو راهی دیگری می رسیم که شیب را به سمت بالا ادامه می دهیم و از مسیر پاکوب پیش می رویم با بالا رفتن ارتفاع در میان مسیر و در لا به لای درختان توربین های منجیل که گویی بر ابر ها سوارند دیده می شوند. حدود ده دقیقه بعد خورشید در میانه ی جنگل خودنمایی می کند و ما و جنگل را به گرمی در آغوش می کشد. صدای دوست مان محمد با آن ترانه های دلنشین در جنگل می پیچد و در رسیدن به قله از ما پیشی می گیرد.
ساعت ۹:۴۷ گروه برای اجرای برنامه آموزشی خود توقف می کند اجرای برنامه بر عهده ی همنورد عزیز خانم داشاد بود که راجع به هیپوترمی یا سرمازدگی اطلاعات مفیدی را در اختیار گروه قرار می دهد. با اتمام برنامه در ساعت ۱۰ گروه به مسیر خود ادامه می دهد. بعد از گذشت دو دقیقه آنچه که در سمت راست مسیر، نگاه ها را به خود جلب می کند ابرهایی است که بر فراز آسمان منجیل نشستند و شهر را از نظرها پنهان کرده اند و تنها از لا به لای آن ها می توان منطقه سنگ نوردی علی آباد منجیل را دید. با وارد شدن به جنگل کندتر پیش می رویم تا فاصله ی ایجاد شده پر شود و به خواندن ترانه ادامه می دهیم. ساعت ۱۰:۳۰ آفتاب گرما می بخشد و خاطر باد را از اذهان پاک می کند. ولی مه که برای مدتی ناپدید شده بود پدیدار می شود و ما را از نگاه خورشید ناپدید می کند. وارد دشتی کوچک می شویم که درختان چون حصاری گردادگردش کشیده شده اند، استراحتی کوتاه می کنیم و به سوی شرق پیش می رویم. بلندای درختان بیشتر از قبل است ولی عور و لخت گویی پیراهنی زرد از برگ هایشان را فرش راهمان کرده اند تا رسیدن به آسمان، شیب تندی را پشت سر می گذاریم و در ساعت ۱۱:۰۹ وارد جاده اصلی می شویم که ماشین رو و خاکی است. به سمت چپ می رویم کمی استراحت می کنیم و به سمت جنوب شرق مسیر را ادامه می دهیم و ۱۰۰ متر جلوتر به سمت شرق پیش می رویم. ساعت ۱۱:۳۵ به دو راهی دیگری می رسیم به سمت راست و به سوی شرق بالا می رویم از مسیر اصلی خارج شده و از مسیری که رد ماشین های آفرود بر آن حک شده به پیمایش ادامه می دهیم. و ۱۰:۴۷دوباره به جاده اصلی باز می گردیم و یک ساعت بعد با خروج از آن به سمت چپ حرکت می کنیم. ساعت ۱۱:۵۲خورشید از راست می تابد از کنار دشتی و آبگیر دیگری که از دور نمایان است رد می شویم و بعد از عبور از آن ساعت ۱۲:۰۴به محیطی جنگلی وارد می شویم که بعد از عبور از شیبی ملایم، آنچه که دیده می شود تنها ابر است و ابر. در محل استراحت جایی نزدیک به قله آنجا که قله درفک دیده می شود برنامه ی فرهنگی گروه اجرا می شود. محل استراحت در محدوه ی آسمان سرا قرار داشت. در مسیر منتهی به قله که «شر کوه» نام دارد باد تندی جریان دارد اما نمی تواند مانع رسیدن گروه به قله شود. گروه با زمزمه ترانه همراه شو عزیز در ساعت ۱۲:۲۶به قله آسمانسرا می رسد. آنچه که بر فراز کوه جریان دارد خنده ی دوستان و شات های دوربین عکاسی و شادباش هایی است که از هر سو به گوش می رسد و پس از آن آری آری زندگی زیباست … و عکس با پارچه نوشته گروه که به یادگار می ماند.
۱۲:۴۲بود که گروه به سمت پایین حرکت می کند. ۱۲:۵۴با ورود به جنگل استراحتی که قرار بود توقفی کوتاه باشد به لطف کنسرت ابی با اجرای یکی از دوستان همنورد کمی بیشتر طول کشید. ساعت ۱۳ برای ناهار توقف کردیم آفتاب گرما می بخشید و از باد خبری نبود بعد از گذشت نیم ساعت و صرف ساندویچ های لذیذ مرغ دوباره شروع به حرکت کردیم و از مسیری که آمده بودیم بازگشتیم. ساعت ۱۵:۱۷ توقفی ۲۰ دقیقه ای برای استراحت و پرداختن به امور مالی داشتیم و بعد دوباره حرکت. ساعت ۱۶ باری دیگر به کنار آبگیر سل بیجار می رسیم و تک درختی که در کنارش سکنی گزیده بود. نمی شد از کنار همچین پس زمینه ای به راحتی گذشت به پیشنهاد یکی از دوستان و با اجازه ی سرپرست دور آبگیر حلقه زدیم و عکسی به یادماندنی از صعودی شیرین به یادگار گذاشتیم. ۴۵ دقیقه بعد برای برگزاری جلسه ی پایانی کنار جاده ی اصلی جایی که خورشید کم کم به خواب می رفت و آسمان به سرخی می زد توقف کردیم. جلسه با اجرای آقای فتحی اداره شد. با اتمام جلسه به سوی ایستگاه فشار شکن گاز جایی که مینی بوس ها به انتظار نشسته اند پیش رفتیم و در ساعت ۱۷:۲۵صعودی شیرین را به پایان رساندیم.
صدف زاهدی