محمد صداقتی
بهمن ۹۸
از برف کنون بستر و بالین چُو پَر ِقوُست
این بارش ِشادی همه از آمدن ِ اوست
آرام و قرار ِ من و دل را برُبوده است
آرام و قراری که در این برف ِسخن گوست
فردا چه بهاری شود این برف ! اگر چه
از برف کنون بستر و بالین چُو پر ِقوُست
بخشی از غزل “آینه برف”از “احمدحسین لرستانی
بسیاری آمدن زمستان را به شروع فصل بهار کوهنوردی تشبیه می کنند ، وجود برف در کوهستان جلوه زیبایی از آفرینش را به ما نشان می دهد و کوهنوردی و قدم گذاشتن در آن حسی متفاوت را برای کوهنوردان به ارمغان می آورد. اگرچه پیمایش در برف علاوه بر سختی دو چندان خطراتی را نیز در پی دارد اما با علم به این سختی ها، نباید این فصل را از دست داد.
در ادامه اجرای برنامه های سال ۹۸ باشگاه کوهنوردی سپهر رشت، روز ۲۷ دی ماه تاریخ اجرای برنامه پشته کوه در ارتفاعات رستم آباد بود. نظر به اینکه از اواسط آذر ماه بارش برف در ارتفاعات استان گیلان شروع شده بود، وجود برف و اجرای یک برنامه کاملا زمستانی و متفاوت را انتظار داشتیم و تجهیزات زمستانی خود را آماده نمودیم تا به سوی این قله حرکت کنیم. هوای روز جمعه بسیار سرد بود و پیش بینی هواشناسی بارش پراکنده و هوای مه آلود و کاهش دید را گزارش میداد.
قله پشته کوه قله ای با ارتفاع ۲۷۸۷٫۳ متر می باشد که از روی آن می توانیم در سمت شمال قله های طولاب بره و نهراب، در شرق لاته برهنه، در جنوب کلاس چال و در غرب قله تالش کول و ارتفاعات هفت خوانی را در بخش شمالی تر ببینیم.
طبق برنامه تعیین شده صبح روز جمعه ساعت ۵ همه در نزدیک میدان فرهنگ (پپسی) جمع شدیم جیره های ناهار را گرفتیم و آماده شدیم تا به سمت رستم آباد حرکت کنیم اما متاسفانه مینی بوس ها در شروع برنامه وقفه بوجود آوردند و سرانجام با ۲۰ دقیقه تاخیر با دو مینی بوس راهی شدیم. در راه چند نفر از همنوردان مان که خواب را بر سحرخیزی ترجیح داده بودند خود را در امامزاده هاشم به ما رساندند که باعث شد توقف کوتاهی داشته باشیم و سرپرست برنامه برای جلوگیری از اتلاف وقت پیشنهاد صرف صبحانه را در این مکان داد. نکته مثبت این توقف خوردن صبحانه بدون استرس ریختن چای در اثر تکان های مینی بوس ها بود. بعد از ده دقیقه توقف با رسیدن دوستانمان راهمان را از جاده قدیم به سمت رستم آباد ادامه دادیم در رستم آباد راهنما و چند نفر دیگر از دوستان به ما اضافه شدند تا با تعداد ۳۴ نفر راهی شویم .
بعد از عبور از جاده کلورز به سمت ییلاقات سالانسر حرکت کردیم. و در مسیر از زونگا، کلبه بیابانی و ایستگاه مخابرات عبور کردیم البته قرار بود در جلوی ایستگاه مخابرات از مینی بوس ها پیاده شویم اما راننده ما را قدری بالاتر برد. کم کم جاده برفی می شد تا اینکه مینی بوس جلویی در ساعت ۷:۱۰ دقیقه کاملا در برف جاده گیر کرد و همه همنوردان پیاده شدند و تعدادی سریع تجهیزات خود را مرتب می کردند و تعدادی نیز به هل دادن مینی بوس پرداختیم تا شاید بتوانیم آن ها را به سمت کناری جاده انتقال دهیم اما برف بیشتر از حد انتظار بود. با اینکه بسیار تاکید شده بود که راننده ها زنجیر چرخ همراه داشته باشند هیچ کدام از راننده ها این کار را انجام ندادند. جاده بالادست را کاملا برف پوشانده بود امکان آمدن ماشین دیگری از بالا وجود نداشت و با امید به اینکه هوا در ساعاتی دیگر آفتابی شده و کمی برف ها را آب می کند به راه خود به سمت قله ادامه دادیم. کمی جلوتر سرپرست مکانی را برای صحبت انتخاب کرد و پس از معرفی عوامل اجرایی برنامه و نرمشی کوتاه ساعت ۷:۳۵دقیقه حرکت خود را آغاز نمودیم.
مسیر ابتدایی ما جاده بود که قسمتهایی از آن برف و بخشهایی را یخ پوشانده بود بعد از دقایقی با شروع باد سرد وضعیت را کمی سخت تر کرد و همه مجبور به استفاده از کلاه، عینک، دستکش و … شدند. بعد از طی کردن مسافتی از جاده خارج شدیم و از پاکوبی به سمت بالا حرکت کردیم. هر چه به سمت بالاتر حرکت می کردیم بر شدت باد افزوده می شد و زمین نیز در بیشتر مکان ها کاملا یخ زده بود. برای لحظاتی کلبه های سالانسر را مشاهده کردیم اما باد شدید همراه با دانه های برف یخ زده که به سمت مان می آمد دیدمان را کاهش می داد. هر چه ما جلوتر می رفتیم گویا طبیعت نیز خشمگین تر می شد و به حدی که فشار باد راه رفتن را برای تعدادی از دوستانمان بسیار سخت کرده بود.
برای رسیدن به قله راه سختی را در پیش داشتیم و بعد از رسیدن به کلبه درویش باید به سمت لشگرگاه حرکت می کردیم و بعد با عبور از کنار چشمه گرگر به قله می رسیدیم. با توجه به بدی هوا و شرایط سخت پیش آمده با نظر سرپرست اولویت رسیدن همه به کلبه درویش بود تا تعدادی از دوستانمان در آنجا بمانند. اما هرچه که ما بر استقامت خود می افزودیم گویی باد و سرما نیز در مقابل قویتر می شد و دانه های برف یخ زده با شدت به صورتمان برخورد میکرد.
با توجه به لغزنده بودن مسیر و شیب تندی که به سمت دره میرفت باید با احتیاط گام بر می داشتیم با نزدیک شدن به سمت دره کاملا دید افقی ما کاهش یافته بود به طوری که ابتدا و انتهای تیم قابل مشاهده نبود متاسفانه چند نفر از همنوردانمان بسیار خسته شده بودند و باد شدید حرکت را برایشان مشکل کرده بود و عینک تعدادی نیز کاملا به حالت یخ زده درآمده بود. در انتهای گروه یکی از دوستانمان تعادل خود را از دست داد و به سمت پایین دره افتاد که خوشبختانه خیلی سریع توانست متوقف شود، با کمک چند تن از همنوردانمان به دوستانمان کمک کردیم که از گروه عقب نمانند و سریعتر خود را به کلبه درویش که گویی نمیخواست خود را به ما نشان دهد برسانیم.
اما متاسفانه شرایط بد جوی امکان ادامه کار را به ما نمیداد و با نداشتن دید کافی و شرایط جوی بسیار بد، سرانجام ساعت ۱۰:۴۵ دقیقه با تصمیم سرپرست از ادامه دادن مسیر انصراف دادیم و به سمت پایین تغییر مسیر دادیم و شاید از بروز یک حادثه احتمالی جلوگیری کرده باشیم. همیشه باید در نظر داشت که رسیدن به قله هدف نیست بلکه به سلامت بازگشتن مهمترین نکته در هر ورزشی از جمله کوهنوردی است .
با حرکت به سمت پایین امیدوار بودیم که راه آسانی را در پیش داریم اما متاسفانه همچنان بر شدت باد افزوده می شد و در بسیاری از نقاط امکان حرکت را به صورت انفرادی امکان پذیر نمی نمود و به تعداد سه تا پنج نفره همراه هم حرکت می کردیم تا بتوانیم تعادلمان را حفظ کرده و به مسیرمان ادامه دهیم. در این شرایط سخت قسمت جالب برنامه یخ زدن مو، ریش و مژه بیشتر دوستانمان بود که شاید اگر بیشتر درنگ می کردیم به شکل آدم برفی یا یخی می شدیم و همینطور در قسمتهای زیادی یخ زدگی زمین و باد شدید باعث زمین خوردن همنوردان مان میشد.
وقتی جاده در دید ما قرار داشت برای لحظه ای کوتاه هوا آرام شد و در کنار صخره ای برای لحظه ای جمع شدیم تا آبی بنوشیم و سرپرست به یکی از دوستانمان گفت تا در این آرامش شعری برایمان بخواند که ناگهان دوباره طبیعت سر ناسازگاری را با ما شروع کرد و دوباره همراه باد و بوران به سمت ما هجوم آورد و سریعتر به پایین حرکت کردیم و به جاده رسیدیم.
در مسیر جاده کمی از شدت باد در امان بودیم و با لباس های یخ زده و کاملا خیس به سمت مینی بوس ها به حرکتمان ادامه دادیم اما نکته ای که ذهنمان را درگیر کرده بود با رسیدن به مینی بوس ها باید فکری برای برگشتن مینی بوس ها از جاده برفی می کردیم چون جاده کاملا پوشیده از برف گشته بود. سرانجام با رسیدن به مینی بوس ها تعدادی از دوستان برای هل دادن مینی بوس تا کمی پایین تر ماندند و بقیه تیم به سمت پایین جاده حرکت کردیم و بعد از گذشتن از دکل مخابراتی در ساعت ۱۲:۴۵ دقیقه در کلبه بیابانی ماندیم و لباس هایمان که کاملا یخ آن ها آب شده بود را عوض نمودیم.
اندکی بعد مینی بوس ها نیز به ما رسیدن و یکی یکی سوار مینی بوس ها شدیم و تازه در مینی بوس ها توانستیم آبی بنوشیم و چیزی بخوریم و از تجربه سختی که همه بدست آورده بودیم صحبت کنیم و همه با هم اتفاق نظر داشتیم که ادامه دادن در این هوا غیر ممکن بود و بهترین تصمیم بازگشتن از مسیر صعود بود. به شهر رستم آباد که رسیدیم هوا کاملا آفتابی بود که برایمان بسیار جالب بود.
پس از عبور از جاده قدیم به رشت رسیدیم و از یکدیگر جدا شدیم و حدود ساعت ۱۴:۴۰ برای خوردن ناهار با کوله هایی خیس به سمت خانه هایمان رفتیم. تنها تعدای عکس و فیلم بود که خاطره این روز را برای مان نگاه میداشت و مهمتر از همه این نکات به سلامت رسیدن همه اعضا تیم در این برنامه زمستانی سخت بود.