رشته کوه الوند تقریباً به شکل نعل اسبی از جنوبشرقی تا جنوبغربی شهر همدان امتداد دارد که طول تقریبی خطالرأس آن به بیش از ۳۰ کیلومتر میرسد و دارای ۶ قله اصلی (به ترتیب از شرق به غرب) کلاهقاضی ـ یخچال ـ کمرلرزان ـ الوند ـ کلاغلان ـ دائمبرف و قزلارسلان میباشد. قله یخچال بلندترین قله همدان می باشد.
دره مرادبیگ بزرگترین دره کوهستان الوند است و در جنوب شهر همدان قرار دارد. این دره برخلاف سایر درههای الوند مانند دره ماوشانرود (نام دیگر دره امامزاده کوه) و دره گنجنامه که در مسیر راههای باستانی قرار داشتند، در منطقه بستهای قرار دارد و آمدوشد در آن بسیار اندک بودهاست. تنها راه ارتباطی راه مالروی انتهای دره است که از طریق دره چشمه فرشه در فصول خشک سال با روستای پشت کوه (یال غربی الوند) امکان مراوده دارد. آثار یک روستای قدیمی در غرب این دره، در یکی دو کیلومتری روستای دره مرادبیگ به چشم میخورد. روستای دره مرادبیگ یکی از زیباترین روستاهای همدان است.
قله یخچال با ارتفاع ۳۵۸۰ متر در قسمت جنوبی سلسله جبال الوند همدان قرار دارد. قله یخچال مرتفع ترین قله، کوهستان الوند است. از شمال به قله ۳۴۱۳ متری تاریک دره و از سمت جنوب غربی به قله اردک مردک به ارتفاع ۳۴۸۶ متر و از سمت شرق به قله ۲۹۸۵ متری تخت رستم و بالاخره از سمت جنوب به قلل شاه نشین بزرگ و کلاه قاضی محدود می گردد و آبادی خاکو در قسمت شرقی آن قرار دارد.
تابش نور خورشید در مسیر قله یخچال مایل است و به همین دلیل گرمای کمتری به آن می رسد برفهایش دیرتر ذوب می شود و اطلاق نام یخچال نیز به همین علت است. اولین برف پائیزی و یا زمستانی این کوه را سفید پوش می کند و حتی در تابستان نیز دارای هوای بسیار سردی است.
طبق برنامه تدوین شده شش ماهه دوم سال ۹۶ ، برنامه شاخص زمستانه ما صعود به قله یخچال همدان بود. ساعت ۲۳ چهارشنبه شب ۱۸ بهمن در محل قرار همیشگی مان حاضر شدیم. در کمال تعجب دیدیم تعداد زیادی از اعضاء گروه برای بدرقه مان به محل قرار آمدند که باعث خوشحالی و دلگرمی تمامی شرکت کنندگان در برنامه گردید. ساعت ۲۳:۲۰ با تعداد ۷ نفر و با یک دستگاه مینی بوس سیترا به سمت شهر همدان حرکت کردیم. در مینی بوس سعی کردیم که خوب بخوابیم تا برای صعود فردا آماده باشیم.
ساعت ۷:۲۰ دقیقه به شهر همدان رسیدیم و خودمان را به محل قرار با دوست، همنورد خوب همدانی مان که به عنوان راهنما در این برنامه با ما حضور داشتند، رساندیم. ساعت ۸ ایشان را در میدان مدرس دیدیم و به اتفاق به سمت دره مراد بیگ حرکت کردیم. در مسیر در کنار پارکی توقف نمودیم تا در آنجا صبحانه جانانه ای که مسئول تدارکات برنامه برایمان تدارک دیده بود را بخوریم. تخم مرغ ها با کمک همنوردان سرخ شد و صبحانه را در آنجا خوردیم و مجددا سوار مینی بوس شدیم و به راه افتادیم. ساعت ۹:۱۰ دقیقه به روستای زیبای مرادبیگ رسیدیم. دره مراد بیگ روستایی است پر آب با باغ ها و انواع درختان میوه که در طول دره ای طویل قرار گرفته است. از همان ابتدا طبیعت زیبای منطقه ما را مجذوب خود نمود. رودخانه ای که از چشمه فرشه (فرشته) سرچشمه می گیرد از جنوب روستا می گذرد و خانه های آبادی در کنار آن قرار دارند. در جنوب رودخانه (سمت چپ) روستای کوچک سیلوار واقع شده که راه عبور آن از روستای دره مراد بیگ می باشد.
مسیر میدان دره مرادبیک تا خانه ییلاقی های دارای جاده ای می باشد که معمولا ماشین های سنگین با دو دیفرانسیل می توانند بروند. این مسافت بدون ماشین تقریبا یک ساعت طول می کشد. در ابتدا که جاده را مساعد دیدیم از راننده خواستیم تا مسافتی از این مسیر را برود تا ما در زمانبدی مان صرفه جویی کرده باشیم. متاسفانه جاده در بالا دست یخی بود و موقع دور زدن به مشکل برخوردیم و سرانجام با تلاش و کمک همنوردان مینی بوس به سلامت دور زد و برگشت. این مسئله باعث شد ما از زمانبدی برنامه ریزی شده عقب بمانیم.
بعد از جمع جور کردن وسایلمان و صحبت های معارفه سرپرست برنامه در مورد عوامل اجرایی برنامه و توضیح در مورد پیمایش روز اول برنامه و انجام حرکات نرمشی و کششی ساعت ۱۰ صعودمان را از اواسط روستای مرادبیگ آغاز نمودیم.
نیمی از مسیر را از میان کوچه باغ های روستا پیمودیم که در این فصل بسیار دیدنی بود . پس از پیمودن نیم ساعت به محلی که چند اتاقک و آغل سنگی داشت، و خانه ییلاقی ها نام دارد، رسیدیم. در سمت چپ خانه ییلاق در آنسوی رودخانه دره ای است که راه صعود به قله یخچال است و سمت راست خانه ییلاقی ها مسیر قله کمر لرزان می باشد. ما به مسیر خود در دره، که شیب ملایم داشت، به سمت شرق ادامه دادیم و در وسط رودخانه به چشمه ای زیبا رسیدیم که هر خسته دلی را جانی تازه می بخشید.
هوا بسیار خوب بود. متاسفانه قضیه بارش های کم برف در همدان نیز مانند بقیه نقاط کشور صادق بود. به گفته راهنمای خوبمان بارش برف امسال از همه سال ها کمتر بود. مسیر صعود بسیار زیبا بود با پیمایش داخل دره با کوه های پوشیده از برف و اشکال بسیار زیبای آ ن ها محصور شده بودیم.
ساعت ۱۲:۱۰ درسمت چپ مسیرمان و آنطرف رودخانه جان پناه فلزی وجود دارد که گنجایش ۱۰ نفر را دارد و در شرایط بحرانی بسیار مفید است. جان پناه به همت خانواده مرحوم ایزدی که در صعود قله دماوند در اثر یخزدگی فوت شده، ساخته شده است. دقایقی را در آنجا استراحت نمودیم و از چشمه کنار جانپاه ظرف های آبمان را پر کردیم و به مسیرمان ادامه دادیم.
بعد از خروج از دره، به هزار پیچ میرسیم. مسیر صعود، توسط میله هایی با فلش جهت مسیر، علامت گذاری شده است که در هوای مه آلود برای پیداکردن مسیر موثراست. شیب هزار پیچ کمی تند و در جاهایی ۴۰ تا ۴۵ درجه می باشد. با فاصله هایی ۴۰ دقیقه تا یکساعت استراحت های بسیار کوتاهی برای خوردن آب و تنقلات اندک داده میشد. بعد از عبور از سنگ عقرب و طی کردن آخرین شیب تند در ساعت ۱۵:۳۰ دقیقه به پناهگاه خوب یخچال در ارتفاع ۳۲۰۰ متر رسیدیم.
در ابتدا جلوی پناهگاه بزرگ یخچال عکس های یادگاری گرفتیم و به هم خسته نباشید گفتیم. ورودی پناهگاه جا کفشی داشت و یک اتاق طبقه پایین و اتاق دیگر در طبقه دوم که به وسیله سه پله جدا می شد، وجود داشت. آنجا واقعا تمیز و مرتب بود. جالب آنکه فرچه هایی در جاکفشی برای تمیز کردن برف کفش ها وجود داشت. این ها همه نکات ریزی هستند ولی در جای خود نکته های مهمی می باشند و می تواند در بخشی نشان دهنده اهمیت کوهنوردی در استان همدان باشد. پناهگاه به گفته دوستان همنورد دو متصدی دارد.
کوله ها را در اتاق بالا گذاشتیم و برای سرد کردن به طبقه پایین پناهگاه آمدیم و با حرکات کششی، بدنمان را سرد نمودیم تا در صعود فردا گرفتگی عضلات نداشته باشیم. در ابتدا پناهگاه خلوت بود ولی رفته رفته تیم های مختلفی از شهرهای مختلف و کوهنوردان همدانی به پناهگاه وارد میشدند این آمدها تا ساعت ۹ شب ادامه داشت.
با خوردن چای همنوردان خوب همدانی رفع خستگی نمودیم. پناهگاه یخچال گنجایش ۷۰ نفر را دارد و دارای برق خورشیدی، چشمه آّب، سرویس بهداشتی در نزدیکی پناهگاه می باشد و در روی چشمه و داخل سرویس بهداشتی چراغ های با سنسور نوری ، روشنائی را تامین میکند و آب از طریق لوله کشی داخل آب انبار تامین می شود.
در پناهگاه ساعتی را به شنیدن کارهای جالب فرهنگی که توسط مسئول فرهنگی گروه آماده شد، بروشور آموزشی در ارتباط با ملزومات صعودهای زمستانه و در نهایت با بازی های جالب فکری که توسط دوستان همنورد پیشنهاد داده میشد، گذراندیم.
سپس با همکاری یکدیگر مشغول درست کردن شام شدیم. غذاهای لذیذی توسط دوستان همنورد درست شد و به اتفاق شام را نوش جان نمودیم و ساعت ۹:۳۰ دقیقه خوابیدیم. ساعت خاموشی پناهگاه نیز ۲۲ شب و ساعت بیداری ۶ صبح می باشد. ما نیز صبح ساعت ۶ بیدار شدیم و وسایلمان را جمع کردیم و صبحانه خوردیم.
ساعت ۷:۳۰ دقیقه پس از انجام حرکات نرمشی و کششی و با کوله هایی سبک صعودمان را به سمت قله یخچال از پاکوب مشخص کنار پناهگاه آغاز نمودیم. مسیر در ابتدا با شیبی متوسط شروع و در ادامه بر روی یال قرار میگیریم. در ادامه مسیر به صورت تراورس پیمایش می شود تا به شیب زیر قله یخچال می رسیم.
هوا همچنان خوب، آفتابی ولی سرد بود. دوستان همنورد در طی مسیر شعرهای زیبایی می خواندند. از پناهگاه تا قله دو بار برای استراحتی خیلی کوتاه توقف نمودیم. هر چه به قله نزدیک تر میشدیم بر زیبایی های منطقه افزوده میشد. ساعت ۹:۴۰ دقیقه پس از گذر از شیب زیر قله، به قله زیبای یخچال رسیدیم. هوای روی قله سرد و با وزش باد همراه بود. سرود قله را به اتفاق خواندیم و با پارچه نوشته گروه عکس گرفتیم و پس از آن عکس های جمعی و فردی با قله دوست داشتنی یخچال گرفته شد.
ساعت ۱۰ بود که به سمت پایین سرازیر شدیم. راهنمای خوبمان توضیحاتی در مورد قله های اطراف برایمان ارائه نمودند. از روی قله که بسمت جنوب بایستیم در روبرو شهرتویسرکان، قلل اردک مردک، تخت سلیمان ،کمرلرزان، الوند، کلاغ لان، الوند، قزل ارسلان و در دور دستها کوه پراو و دیواره بیستون مشاهده میشود.
قله یخچال روی خط الراسی قرار دارد که ادامه این خط الراس از سمت جنوب شرقی به کلاه قاضی که آخرین قله رشته کوه های الوند است، می رسد. از قله یخچال یالی به سمت غرب کشیده شده که در دشت شرقی قله خان گرمز و روستای سرکان(سنجوزان) می باشد. این یال در نقشه ها گاوبر و در اصطلاح کوهنوردان «اردک مردک» نامیده می شود.
پس از یک ساعت به پناهگاه یخچال بازگشتیم و وسایلمان را جمع کردیم و ساعت ۱۱:۳۵ دقیقه آماده حرکت به سمت پایین و دره مرادبیک شدیم. متاسفانه موقع برگشت هم کوله هایمان همچنان سنگین بود. وجود چشمه های زیبا و صدای دلنواز رودخانه های پر آب، در تمام طول مسیر، تسکنین دهنده روان بود. تقریبا بدون توقف از پناهگاه تا خانه ییلاقی ها را پیمودیم و در کنار خانه ییلاقی ها برای دقایقی توقف نمودیم تا جلسه پایانی را برای مطرح شدن پیشنهادات و انتقادات برگزار نماییم. پس از اتمام جلسه پایانی به سمت روستای مرادبیگ بازگشتیم و ساعت ۱۴ به میدان روستای مراد بیگ و کنار مینی بوس مان رسیدیم.
دقایقی را در آنجا برای سردکردن گذراندیم و سوار مینی بوس شدیم و با راهنمایی راهنمای خوبمان کنار پارکی نهار تدارک دیده برایمان را نوش جان کردیم. پس از آن به دیدن غار آکواریوم در میدان گنجنامه رفتیم و پس از بازدید از آنجا سوار مینی بوس شدیم . در راه با راهنمای بسیار خوب و پرتلاشمان که هر چقدر از مهربانی و مهمان نوازی شان بگوییم، کم گفتیم، خداحافظی کردیم و به سمت رشت رهسپار گشتیم.
در مینی بوس با بازی های مختلف مشاعره و … گذشت و برای شام در قزوین توقف نمودیم و در نهایت ساعت ۱:۱۵ دقیقه بامداد به شهر رشت رسیدیم و پس از بدرود گفتن به یکدیگر و با حسی مملو از شادی و غروری کوچک از به سرانجام رسیدن یک برنامه خوب و با امید بودن در کنار هم در برنامه ای دیگر از هم جدا شدیم.
این برنامه برایمان سرشار از نکات و تجربیات مختلف بود. تقسیم کارهای خیلی خوب، حس همکاری و همیاری تمام همنوردان شرکت کننده در برنامه و حتی سایر اعضاء که در یک حرکت قشنگ برای بدرقه مان آمدند و در طول برنامه با تماس هایشان موجب دلگرمی مان می شدند و یا با ثبت نام های صوری در برنامه سعی در کاهش هزینه های برنامه داشتند، همه همه از نکات تامل برانگیز و با ارزش برنامه بود.
سامره داشاد