در طول هفته سایتهای هواشناسی را که نگاه میکردم نوید روزهای خنک و بارانی را برای استان گیلان در اواخر روزهای گرم خرداد میداد. بسیار شادمان و هیجان زده بودم چرا که من از آن دسته آدمهایی هستم که عمیقا دلم برای باران تنگ میشود و رشت چند هفته ای بود که خورشید گرمی را مدام بر آسمانِ خود میدید.
هواشناسی برای روز جمعه ١٣٩۶.٠٣.٢۶ هوای ابری و آفتابی و گاها بارش باران را برای جنوب گیلان پیش بینی کرده بود.
ساعت ٣:١۵ از خوابی کوتاه اما عمیق بلند شدم و با کوله در حالی که آوازِ “خروسخوان” از زنده یاد “احمد عاشورپور” را زمزمه میکردم قدم زنان راهی یِ پپسی شدم.
با دیدنِ چهره های قدیمی یِ گروه در کنار دیگر دوستان همنوردم جانِ تازه ای گرفتم و مشغول تقسیم تدارکات (صبحانه، نهار، جیره و میوه) شدم.
در همین حین با خبر شدیم که یکی از راننده های مینی بوس خلف وعده کرده و با اظهار بی اطلاعی از مقصد، مقدار پول بیشتری از ما میخواهد که با مساعدت روابط عمومی و دیگر با تجربه های گروه زیرِ بارِ این تقاضای غیر منطقی راننده نرفتیم.
قرار بود با ٢ دستگاه مینی بوس و تعداد ٣۴ نفر از همنوردان به سمت روستای “خاصکول” حرکت کنیم که با کج خلقی یِ یکی از راننده ها مجبور شدیم با یک دستگاه مینی بوس و یک ماشینِ شخصی با تاخیر ۴۵ دقیقه ای در ساعت ۴:۴۵ حرکت کنیم.
برنامه ی امروزِ گروه کوهنوردی سپهر رشت قله ی “انبار جکول” با ارتفاع ٢٣٠٠ متر است که در شرق شهرستان های “منجیل” و “لوشان” سر بلند کرده است.
برای رسیدن به ییلاق انبار جکول با ماشین از دو راه میتوان اقدام کرد.
مسیر اول: شهرستان منجیل-روستای هرزویل-جاده ی منتهی به توربین های بادی-گذر از پلِ لوله گاز به سمت آسمان سرا و منطقه ای به نام خیاولار و در نهایت آبگیر و جاده ای که به ییلاق میرسد.
مسیر دوم: شهرستان رودبار-منطقه ی گلدیان-کلشتر-جاده ی منتهی به توربین های بادی-گذر از پلِ لوله گاز به سمت آسمان سرا و منطقه ای به نام خیاولار و در نهایت آبگیر و جاده ای که به ییلاق میرسید.
این دو مسیر جاده هایی هستند که با ماشین میشود به ییلاق دسترسی پیدا کرد.
ما با یک دستگاه مینی بوس و یک ماشین شخصی در امتداد اتوبانِ رشت-تهران مسیرمان را ادامه میدادیم که طبق برنامه ریزی یِ سرپرست در ساعت ۵:٢٠ به “امامزاده هاشم” رسیدیم و برای صرف صبحانه ٢٠ دقیقه ای توقف کردیم. چای داغی همراه با نان و پنیر نوش جان کردیم و به راه افتادیم.
دقایقی بعد از عوارضی با دیدنِ تابلوی توتکابن از اتوبان اصلی خارج شده و از سرازیری سمت راست به سمت میدانِ اصلی توتکابن حرکت کردیم جایی که قرار بود ٣ ماشین شخصیِ دیگر هم به ما اضافه شوند.
ساعت ۶:٠٠ بود که ما با ۴ سواری و یک مینی بوس از سمت راستِ میدان به سمت روستای خاصکول حرکت کردیم با رسیدن به دوراهی یِ اول به سمت راست رفته که البته تابلوی بزرگی که به ما نشان میدهد تا خاصکول ٨ کیلومتر مانده ابتدای این دوراهی نصب شده است.
در دوراهی دوم باز هم مسیر سمت چپ را انتخاب میکنیم. مسیری پیچ در پیچ و آسفالته که از نظر عبور و مرور مشکلی نداشت.
هوا طبق پیش بینی ها ابری بود و خنک.
باد خنکی به صورتهایمان میخورد و خواب را کم کم از صورتهایمان میدزدید.
ساعت ۶:٢۵ بود که به ابتدای روستای خاصکول رسیدیم و با گذشتن از مدرسه از سمت راست، شیب سنگفرش شده ای را بالا رفتیم و از میانِ خانه های روستا گذشتیم. از این جا به بعد مسیر دیگر خاکی میشود و وارد جاده ای معروف به “چوشان” میشویم و در منطقه ای به نام “لیجار سرا” در ساعت ۶:۴٠ از مینی بوس پیاده میشویم.
با توجه به اینکه زمانِ زیادی را از دست داده ایم و راه طولانی ای درپیش داریم به سرعت آماده ی گوش دادن به صحبتهای سرپرست میشویم تا به معرفی عوامل اجرایی و راهنماها که از بومی های منطقه بودند بپردازد.
بعد از صحبتهای سرپرست و همچنین توضیحاتی که راهنمای برنامه در مورد مسیر و مدت زمان صعود داد با انجام چند حرکت کششی و نرمشی در ساعت ۶:۵۵ در جهت جنوب کمی مایل به جنوب شرق و در مسیری موسوم به “قبر یزید” صعودمان را برای رسیدن به “سنگ چشمه” آغاز کردیم.
در ٧:٢۵ به سنگ چشمه رسیدیم و از آنجایی که تا چشمه بعدی در ییلاق “انبار جکول” طبق زمانبندی ۶ ساعتی فاصله داشتیم بطریهایمان را از آب گوارا پر کردیم و حسابی نوشیدیم وسیراب شدیم. در همین حین کمیته ی آموزش نکاتی ارزشمند در مورد اهمیت مصرف آب در ورزشهای استقامتی به ویژه کوهنوردی به شرکت کنندگان ارائه داد و در ساعت ٨:۴٠ با گام های آهسته و پیوسته ی جلودارِ برنامه به صعودمان ادامه دادیم.
سکوت جنگل با درختانی بلند و کشیده با صدای قدم هایمان به هم میریخت. مهِ رقیقی در میانِ این درختان جاری بود و تصویری وهم انگیز و خیالی را رو به روی چشمانمان میساخت. مبهوت و حیرت زده از این همه زیبایی شیبِ نسبتا تندی که معروف به “کتله سیاگیلی” بود را پیمایش کردیم و در انتهای شیب و مکان مسطحی برای خوردن تنقلات اندکی استراحت کردیم. ساعت ٨:۴۵ بود که بعد از استراحتی ۵ دقیقه ای در امتداد جنوب به مسیرمان ادامه دادیم.
در میان یکی از معدود جنگلهای مانده و تخریب نشده ی موسوم به “هیرکانی” گام بر میداشتیم و از اکسیژنِ خالصی که در فضا جاری بود استفاده میکردیم. درختانی که هر یک برای بوسیدن آسمان قد بلند کرده بودند، در چپ و راستمان پیدا بود. مسیر را با لذتی مضاعف ادامه میدادیم تا به شیبِ بعدی که به ” گیز” (گردو در گویش محلی) معروف بود رسیدیم و با گامی آرام و هماهنگ آن را پیمودیم. فضا برای آوازخوانی ها مهیا بود و همنوردانِ گروه با صدای گرمشان جنگل را پر از شعرها و ترانه های خاطره انگیز کردند. جوی گرم و صمیمی در میان گروه جاری بود و شیب های بلند و کوتاهِ مسیر را با لذت و حیرت پیمایش میکردیم. ساعت ١٠:٠٠ بود که در انتهای شیبِ “ون دار” در دشتِ کوچکی به نام “بیجارکی” برای تجدید قوا و نوشیدن آب، اندکی استراحت کردیم و بعد از ١٠ دقیقه بار دیگر به مسیرمان ادامه دادیم. از اینجا به بعد از شیب مسیر تا حد قابل توجه ای کاسته میشود و گروه با سرعت بیشتری به راهش ادامه میدهد.
مه کمی غلیظتر شده و همین امر باعث شد تا سرپرست گروه همه ی تیم را پشت سر هم و بدون فاصله هدایت کند. آوازخوانان از مسیرمان لذت میبردیم. انبوه شاخ و برگ درختان و همچنین مهِ حاکم بر فضا نورِ موجود در جنگل را کم کرده بود، با اینکه ساعت ١١:٣٠ ظهر را نشان میداد اما در بعضی از نقاط تقریبا تاریک بود که این خود از دیگر اتفاقات هیجان انگیز امروز بود.
به هر حال از این جنگلِ زیبا و انبوه هیرکانی در ساعت ١٢:٣٠ بیرون آمدیم و به مسیرمان تا کلبه های “تَتْلی” (به معنی “پهن و یا گسترده” در گویش محلی) ادامه دادیم. ساعت ١٢:۵٠ بود که به تتلی رسیدیم. اندکی استراحت کردیم و به سرعت به راهمان ادامه دادیم.
با گذشتن از شیبی کوتاه در ساعت ١٣:٣٠ به ییلاق “انبار جکول”، کلبه ها، گوسفند سرا و از همه مهم تر چشمه رسیدیم.
چشمه ای لوله گذاری شده برای مصرف ییلاق نشینان دارای آبی گوارا و خنک. همه ی همنوردان بطری هایشان را پر کردند و با نوشیدن آب جانی تازه گرفتند.
به راهمان برای رسیدن به قله ادامه دادیم. در جهت جنوبِ متمایل به شرق حرکت میکردیم. از آن درختانِ بلند خبری نیست و سنگریزه و بوته های خشک در اطرافمان دیده میشود که این یعنی در ارتفاعِ بالای ٢٠٠٠ متر هستیم.
چند تن از همنوردان به علت خستگی در نزدیکی قله در کنار آبگیر ماندند و باقی تیم در ساعت ١٣:۵٠ با گذشتن از شیبی کوتاه در امتداد جاده با همخوانی یِ آواز “همراه شو عزیز” طبق سنت دیرینه ی گروه کوهنوردی سپهر همه با هم گام بر روی قله ی “انبار جکول” گذاشتیم. سرپرست با مشورت یکی از با تجربه های گروه و همچنین راهنمای برنامه برای رفع شبهه تصمیم گرفت به روی یال رو به رویمان که در جهت غرب به شرق کشیده شده بود برویم چرا که تصور میکرد بلندترین نقطه ی انبار جکول اینی نیست که رویش ایستاده ایم، در هر حال تعدادی از همنوردان همانجا ماندند و باقی در جهت جنوب به سمت یال حرکت کردیم و در ساعت ١۴:٣٠ به روی یال و در کنار قله ی “بار منزل” به گفته ی یکی از بومی های منطقه رسیدیم و مطمئن شدیم که قله ی قبلی دقیقا همان قله ی “انبار جکول” که مقصد صعودمان در نظر گرفته بودیم بود. به سرعت به قله ی انبار جکول در ساعت ١۵:٢٠ برگشتیم و با خواندن سرود زیبای قله و همچنین گرفتن عکس یادگاری با پارچه نوشته ی گروه به یکدیگر تبریک گفتیم. اندکی غذا خوردیم و سریعا در ساعت ١۵:٣٠ مسیرمان را در جهت شمال به سمت ییلاق ادامه دادیم. مه غلیظ شده و نمِ بارانی هم شروع به باریدن کرده بود. به کلبه ها رسیدیم و توقفی طولانی برای گرفتن پنیر توسط یکی از همنوردان داشتیم. در ساعت ١۶:٠٠ مسیرمان را به سمت تتلی و در ادامه اش دهانه ی جنگل ادامه دادیم.
باران کمی تندتر شده اما لذت بخش بود.
ساعت ١۶:٣٠ به جنگل رسیدیم و همانطور که انتظارش را داشتیم مسیر تاریک تر از حد معمول بود. آواز خوانان زیر بارش باران گام برمیداشتیم. گرچه همگی خسته بودیم اما دیدن این مسیر بکر و زیبا خستگی را از ساق هایمان دور میکرد. با احتیاط به ترتیب شیبهای “ون دار”، “گیز” و “کتله سیاگیلی” را پشت سر گذاشتیم. در این میان استراحت های کوتاهی هم داشتیم. با بدنی خیس از بارانِ بهاری و خستگی یِ ناشی از بیش از ١٢ ساعت پیمایش در ساعت ٢٠:٠٠ به سنگ چشمه رسیدیم. آبی نوشیدیم و انرژی ای تازه برای نیم ساعت پایانیِ مسیر گرفتیم. آسمان تاریک و تاریکتر شده بود و مهِ غلیظی در جریان بود و همین امر سبب شد که تعدادی از شرکت کنندگانی که به دلیلی خستگی کمی با فاصله از جلودار در حرکت بودند در یک ناهماهنگی با سرپرست و راهنما از یه دو راهی به اشتباه به سمت چپ رفته و مقداری از مسیر اصلی دور شوند که با تلاش راهنما و سرپرست خوشبختانه سریعا به مسیر اصلی بازگشتند و همه ی تیم با تنی خیس و خسته اما با روحیه ی شاد از یک صعود چالش برانگیز و طولانی در ساعت ٢١:٠٠ به پای مینی بوس ها رسیدیم. جلسه ی انتقادات و پیشنهادات در مینی بوس برگزار شد و همنوردان نظرات خودشان را نسبت به نحوه ی اجرا و صعود برنامه بازگو کردند و با پایان یافتن جلسه همگی در خوابی عمیق و شیرین فرو رفتیم.
در ساعت ٢٢:۴۵ به میدان توشیبای رشت رسیدیم و یکدیگر را تا صعودی دیگر و با کلی خاطره ی به جامانده از این صعود بدرود گفتیم.
…
کمیته ی فنی گروه کوهنوردی سپهر
میثاق علینژاد
خرداد ٩۶