خورشیدِ داغِ پنجشنبه ۲۴/٠۴/۱۳۹۵ بر رشت یکه تازی میکرد که بنا بر برنامه ی گروه کوهنوردی یِ سپهر رشت قصدِ صعودِ شبانه به قله ی “شاه معلم” به ارتفاع ۳۰۵۰ متر نمودیم تا قدم هایمان را به باد و خنکای دلپذیر کوهستان بسپاریم و از این داغی و شرجی مفرط نجات یابیم.
قله ی “شاه معلم یا ماسوله داغ” یکی از معروفترین و البته در بعضی از تقسیمات جغرافیایی بلندترین قله ی جلگه ی گیلان محسوب میشود. قله ای سه گانه (قله ی اول:۳۰۵۰ متر- قله ی دوم:٣١۵٠ متر-قله ی سوم: ٣١٠٠ متر) که در شمال غربی شهرک تاریخی و زیبای ماسوله قد علم کرده است. شاه معلم را بعضی از بومی های منطقه به نام ” ماه سالار کوه” نیز صدا میزنند. (منبع: شنیده ها)
ساعت ١۶:٠٠ بنا بود که به همراه ٣٠ نفر از اعضا و مهمانانِ گروه کوهنوردی سپهر رشت به وسیله ی دو دستگاه مینی بوس، بعد از ظهرِ دَم کرده ی رشت را به شوق هوایی دلپذیر و خنک ترک کنیم. با توجه به دیر رسیدن تیم تدارکات با تاخیر حدودا ۴٠ دقیقه ای این مهم انجام شد و در ساعت ١۶:۴٠ به راه افتادیم. بعد از گذشتن از آن تونلِ حیرت انگیزِ سبز و طبیعی ای که توسط درختانِ پر غرور و فروتن چنار ایجاد شده بود وارد شهر “فومن” شدیم و با توجه به تابلو ها مسیرِ شهرک ماسوله را در پیش گرفتیم. ساعت ١٨:١٠ را نشان میداد که به “ماسوله”رسیدیم و با توجه به برنامه ریزی قرار بود جاده ای که در انتها و بالای شهرک قرار دارد و مسیر دسترسی به خلخال و استان زنجان است را ادامه دهیم تا به منطقه ی مورد نظر به اسمِ” خارند” برسیم.
“شاه معلم” را میتوان از مسیر های مختلفی صعود نمود اما متداول ترینِ مسیر ها برای گروه های کوهنوردی، مسیر “دوری کله”، یال شرقی و مسیر “دولی چال”، جبهه ی جنوبی است.
هر دو مسیر ابتدای مشترکی دارند به طوری که میتوان از انتهای شهرک ماسوله بعد از گذشتن از پل سوم جاده ی خلخال را در پیش گرفت و بعد از گذشتن از دکل یا انتن مخابراتی از سمت چپ پاکوب را به سمت امامزاده ادامه داد و پس از گذشتن از امام زاده، دارِ سر و لشکرگاه به منطقه ی “خارند” رسید که از اینجا مسیر ها متفاوت میشود. مسیر انتخابی ما “دوری کله” بود.
بدلیلِ تمرینِ ارتفاع تصمیم بر این شد که با مینی بوس تا ابتدای منطقه ی “خارند” برویم.
ساعت ١٨:۵٠ بود که در ارتفاع ١٧۶٠ متری که “خارند” نام داشت توقف نمودیم و بعد از اماده کردن کوله ها و پخش تدارکات در زیر سایه ی تک درختی گوش به صحبتهای سرپرست برنامه دادیم. سرپرست نکاتی را در مورد برنامه و اهمیت صعود شبانه خاطر نشان کردند و از راهنمای برنامه خواستند تا توضیحاتی را در باره ی چگونگی مسیر و دسترسیِ قله به شرکت کنندگان ارائه دهد. جایی که ایستاده بودیم، خط الراسِ زیبای قله های جنوبی ماسوله خودنمایی میکرد.
در شمال شرقمانِ قله ی مخروطی ِ “توریشوم”، در جنوب غرب دیواره ی عظیم و ستبرِ “کوه روبار” و “قله ی لاسه سر” و در تقریبا جهت جنوبمان قله های “دوخون-آسمان کوه- و کله قندی” که از قله های معروف و مهمِ ماسوله است قد برافراشته اند.
کمیته ی اموزش در همین ابتدای امر نکاتی ارزشمند درباره ی اهمیت استفاده ی آب در کوهنوردی ارائه داد و سپس بعد از انجام چند حرکت کششی در ساعت ۱۹:۳۰ زمانی که قرصِ سرخِ خورشید کم کم میان کوهها آرام میگرفت با اولین قدم های جلودار برنامه در جهت شمال غربی پشت در پشتِ هم گام برداشته تا به تیرک اول با ارتفاع ١٨٣٠ متر رسیدیم.
مسیر “دوری کله” با همت کوهنوردان تا قله به وسیله ی تیرکها و سنگچینهایی علامت گذاری شده اند که با توجه به آب و هوای متغیر و خاصِ این قله، در صورت وجودِ مه برای پیدا نمودن مسیر بسیار کمک میکند. بعد از پشت سر گذاشتن اولین تیرک به سمت شمال متمایل میشویم و پس از عبور از بینِ دو صخره که از ویژگی های این نقطه است به منطقه دوری کله که قبلن در این مکان چند کلبه و چشمه آب هم وجود داشت، می رسیم و در مسیر پاکوب مشخص، کوهپیمایی مان را ادامه می دهیم. ساعت ۲۰:۲۵ در اواسط شیب دوری کله که منتهی به شروع خط الراس میشود، استراحت کوتاهی کرده و با نفسی تازه بار دیگر در جهت شمال غرب به مسیر خود ادامه میدهیم.
تیرک شماره ی ۵ ارتفاع ٢١۵۶ متر را به ما نشان میدهد.با تماشای غروبِ پر غرورِ خورشید و گوش دادن به آوازخوانی های دستِ جمعی این شیبِ نسبتا تند را پشتِ سر گذاشته و در ساعت ٢١:٠٠ به ابتدای خط الراس رسیدیم.
باد نسبتا تندی شروع به وزیدن کرده بود که پیش بینی هم میشد.”شاه معلم” در میان کوهنوردان به باد های خط الراس اش معروف است. در جنوبمان دشتِ زیبای “کوه روبار” و کلبه های متعددش جلوه میکرد. پس از استراحتی کوتاه کمیته ی فرهنگی با توجه به نزدیک بودنِ سالمرگِ احمد شاملو قطعه ای را آماده کرده بود که به زیبایی اجرایش کرد و در ساعت ٢١:١۵ دقیقه کوله ها بر دوش به مسیر ادامه دادیم.
با خواندن ترانه ی زیبای “مهتاب” از ماه استقبال میکردیم و روی خط الراس که با مهتابِ شگفت انگیزی روشن شده بود به راهمان ادامه میدادیم. در ساعت ٢٢:١۵ کنار سنگچین و در ارتفاع ٢۴٧۴ متری بر روی تپه ی قبل از پاگرد استراحت کردیم تا کمیته ی اموزش ما را به ستاره های آسمان بیشتر آشنا کند.
توضیحاتی حائز اهمیت برای هر کوهنورد در شناسایی جهت های جغرافیایی توسط یکی از دوستان ارائه گردید. ساعت ٢٢:٣٠ دگر باره به راه افتادیم. در شمال چراغ های ییلاق “اولسابلانکا” در ارتفاعات ماسال به چشم میخورد و ما در جهت شمال غربی زیر نور مهتاب و نسیم خنکِ کوهستان شادمان و سر مست شیب تندی را پشت سر گذاشته و برای رسیدن به قله گام بر میداریم. در ساعت ٢٣:١۵ به پاگرد با ارتفاع ٢٨٠٠ متر میرسیم و استراحتی میکنیم. بعد از نوشیدن آب و خوردن غذا انرژی دوباره ای گرفته و شیبِ تند انتهایی را به صورت زیگ زاگ با روحیه ای سرشار از انرژی و نظمی چشمگیر صعود میکنیم.
نیم ساعت از نیمه ی شب گذشته بود به تابلوی “خسته نباشید همنورد” و تیرک شماره ی ١٧ با ارتفاع ٣٠٣٠ متر میرسم و این یعنی تا قله چیزی نمانده است.
استراحت کوتاهی کردیم تا همگی یِ همنوردان با هم به قله برسیم. دست در دستِ یکدیگر ترانه ی همراه شو عزیز را هم صدا شدیم و ساعت ٠٠:۵٠ بود که به قله رسیدیم و باید شدیدی همه ی ما را غافلگیر نمود.سریعا زیر اندازها را پهن کرده و با توجه به برنامه ریزی تصمیم بر این بود که روی قله شب مانی داشته باشیم. کیسه خوابها را پهن کرده و دو ساعتی را روی قله با زوزه های شدید باد سر کردیم و سر انجام در ساعت ٣:٠٠ بامداد مسیر بازگشت را از سر گرفتیم. در جهت جنوب شرقی از پاکوب مشخص به راهمان ادامه دادیم. با وجود باد شدید ابرها جلوی ماه را گرفته بودند و همین امر باعث شد تا چراغ پیشانی هایمان را روشن کنیم تا دید خوبی داشته باشیم.
من که کمی جلوتر از گروه در حرکت بودم هر بار که سر بر میگرداندم و به گروه نگاه میکردم نور چراغ پیشانی ها عضوی از آسمان شده بودند و هر کدام از همنوردان یک ستاره بود که در میانِ سیاهیِ شب میدرخشید. ساعت ٣:۴۵ برای کم کردن لباس و خوردن غذا استراحتی ١۵ دقیقه ای کردیم و به حرکت خود ادامه دادیم. با توجه به باد شدید تصمیم گرفتیم کمی زیر یال حرکت کنیم تا از ضربه های بد در امان باشیم. در ارتفاع ٢٣٠٠ متری استراحت کوتاهی کردیم. یکی از همنوردان به دلیل نا مساعد بودن حال اش به کمک یکی از اعضا زودتر از ما شروع به حرکت کرد و ما در ساعت ۵:۰۰ صبح دوباره حرکت کردیم. به شیب دوری کله رسیدیم که با احتیاط بیشتری از آن نیز فرود کردیم. نکته ی جالب توجه این است که در هنگام صعود غروب خورشید، در این منطقه چشم را نوازش میداد و حالا از طلوع دلفریب آن مست میشویم.
در ساعت ۶:١۵ دقیقه ی صبح اواسط شیب “دوری کله” زمانی که از بادهای خشمگین رهایی یافتیم استراحت کردیم و یکی از اعضا کمیته ی فرهنگی شعرِ زیبای دیگری را از شاملو قرائت نمود و سرانجام ۶:٣٠ دقیقه به سمت جاده ی خارند رهسپار شدیم و در ساعت ٧ صبح به خارند رسیدیم.
مینی بوس هایمان هنوز نیامده بودند و فرصت را غنیمت دانستیم تا با اجرای جلسه ی پایانی از انتقادات و پیشنهاداتِ دوستانِ شرکت کننده بهره مند شویم و پس از اجرای آن به استراحت زیر آفتابِ خنکِ صبح پرداختیم تا سرانجام در ساعت ٩:٠٠ صبح مینی بوس ها آمدند و همنوردان شادمانه و سرخوش سوار شدند و به سوی رشت بازگشتند.
میثاق علینژاد