با سلام و آرزوی سلامتی برای همه کوهنوردان و همنوردان عزیز –
شاید در نگاه اول اصطلاح یا واژه “اورستهای محلی” قدری نامانوس و از نگاه برخی بی معنی جلوه کند اما همین دو کلمه به همراه واژه “شناخت” به عنوان یکی از اصول هفت گانه “چگونه به کوه رفتن” در سطح جهانی معرفی شده است که در سمینار چند روز قبل از شروع مجمع جهانی کوهنوردان در چند سال قبل مورد قبول و تصویب نمایندگان کشورهای اجلاس فوق قرار گرفت . “شناخت اورستهای محلی” مطمئنن یکی از اصلی ترین و پایه ای ترین مراحل توجه و رشد در امر کوهنوردی هر ناحیه یا کشور محسوب می گردد .
البته میزان و سطح شناخت از مناطق کوهستانی یک استان یا ناحیه تا حد زیادی بستگی به سابقه و چگونگی رشد کوهنوردی در آن ناحیه دارد و در این میان برای استان گیلان با توجه به سابقه کوهنوردی علمی و “سیستماتیک” در آن که بنظر به سختی می توان عمری بیش از دو دهه برایش متصور بود، نمیشود انتظاری خیالی یا “اتوپیایی” از شناخت و رشد آنچنانی در این زمینه در این استان کوهستانی داشته باشیم. یا به قول خانم “فریا استارک” کوهنورد و نویسنده انگلیسی: “کوه نیز به مانند آدمی چیز پیچیده ای است و فقط پس از بازدیدهای بسیار و بررسی های فراوان از نقاط مختلف آن و دست یافتن تدریجی به اهمیت و ویژگیهای آن می توان کوهی را شناخت ”. بنابر این استانی که در هر کجای آن از شمال تا جنوب و از شرق تا غربش باشید کوهها و ارتفاعات متعددی را می بینید، رسیدن به مرحله شناخت کافی و خوب از مناطق کوهستانی اش مطمئنن بیش از دو دهه وقت نیاز دارد. حال ببینیم در همین مدت یاد شده کارهای خوبی صورت گرفت؟ یا اصلن دغدغه کوهنوردان و گروههای موجود در استان، شناخت مناطق دور افتاده، تازه و بکر در آن هست؟
اولین روایتی که با دیدن تیتر این نوشته به ذهنم خطور نمود “مدینه گفتی و کردی کبابم” بود. ابتدا سری به جغرافیای طبیعی استان بزنیم و ببینیم اساسن در این محدوه جغرافیایی، کوهنوردی و شاخه های مرتبط با آن قابل اجرا و رشد هست. دوستان گرامی، علیرغم اینکه استان گیلان را از دیر باز به دریا و جلگه و جنگلش می شناختند و الان هم موسسات گردشگری و تفریحی برای جذب مشتری و پر نمودن جیب هایشان پدیده های فوق را برای معرفی آن بر می شمارند، باید گفت بر اساس آخرین مطالعات زمین شناسی و جغرافیایی، بیش از ۶۰ درصد از مساحت استان در میان کوهها و ارتفاعاتش قرار گرفته است. در هر نقطه این استان از شمالی ترینش در مرز با کشور آذربایجان تا شرقی ترین در گردنه “سلمل” محل تلاقی دو قله کوچک و بزرگ “سماموس” یا به قول چوپانان منطقه دیلمان “سوماه سیاه” در مرز جغرافیای سیاسی استانهای گیلان و مازندران گرفته تا غربی ترین نقطه یعنی گردنه “اندرق” یا “جلال آباد” در غرب ماسوله و محل اتصال سه استان گیلان، اردبیل و زنجان و همچنین در جنوب یعنی ارتفاعات موسوم به “کوه گیر” لوشان قرار بگیریم از نظر جغرافی دانان و زمین شناسان بر روی کوه ایستاده ایم. خودمانی بگویم فاصله کوه تا دریا در طولانی ترین نقطه اش در گیلان شاید اندکی بیش از ۲۰ کیلومتر باشد . سازمان جغرافیایی ارتش در حدود نیم قرن قبل ۶۴۶ کوه و قله را در محدوده سیاسی استان گیلان با ثبت مختصات دقیق جغرافیایی معرفی نموده است. گیلان دارای بیش از ۱۵ قله بالای سه هزار متر است که قسمت عمده ای از آنان در ناحیه اشکور علیا دهستان شوئیل در شرق استان محل اتصال سه استان گیلان، قزوین و مازندران قرار دارد. فراز و فرود صعودهای کوهنوردی در برخی از نقاط با توجه به مدل و نحوه چین خوردگی های البرز در این ناحیه گاهن به بیش از ۳۰۰۰ متر می رسد که از این نظر اگر در کشور بی سابقه نباشد، مطمئنن کم سابقه است .
به نظرم، ما در این زمینه خیلی کم کار کرده ایم و اصلن بیش از ۸۵ تا ۹۰ درصد صعودهای ما در سال منحصر به پیمایش نقاط و قله هایی تکراریست که صعود به آنها فارغ از کسب آمادگی جسمی، دستاوردی در این زمینه نصیب مان نمی کند. اگر از شرق گیلان بگوییم، به ندرت در لیست برنامه های گروهها اسامی به جز “سماموس”، “ناتش کوه” و یا “بزابن” می بینیم. در حالی که مرتفع ترین بخش البرز در گیلان در ناحیه فوق قرار دارد. یا در مناطق جنوبی گیلان تمام تلاش ما منحصر شده است به صعود “درفک” آنهم تنها از دو یا سه مسیر متداول و اگر هم شد گهگاهی سری به “پشته کوه” از کلبه زنده یاد “درویش” در سالانسر یا “سردگاه” و “آسمان سرا” در ضلع جنوبی دره سیاه رود می زنیم. منطقه “چراکوه و کلیشم” در جنوب گیلان دارای قله های زیبای مرتفعی است که در دو دهه اخیر گاهی زحمت کشیدیم با ماشین برای دیدن “گل سوسن چلچراغ” تا داماش رفتیم. اما درخشش برف های کوه هایی به مانند “شیرکوه”، “کالیسی”، “خرم دشت” و “تورار” در بهار وسوسه ای در دلمان ایجاد ننمود تا صعود به آنها و خیلی های دیگر در آن منطقه را یکبار هم شده تجربه نماییم .
تمام شناخت ما ازشمال تا غرب استان محدود به کوهها و مناطقی است که تعدادشان از انگشتان دو دست تجاوز نمیکند. خط الراس بلند و طولانی بالغ بر ۲۰۰ کیلومتری از کوه “آسبیناس” در آستارا تا “پشته کوه” در رودبار را تنها منحصر به صعود ده تا دوازده قله کرده ایم و هر سال هم همان ها را تکرار می کنیم .
بنابراین “فلسفه” انجام کارهای نو و بدیع در کوهنوردی استان مان در مقایسه با سایر استانها بسیار ناچیز است. و هر چند سال به چند سال با انگیزه ای کاملن شخصی و محدود، کاری در این زمینه صورت می گیرد. درد و تاسف زیاد در این باره بیشتر از ناحیه ورزشکاران و گروههای این رشته ورزشی در استان است که تلاشی درخور در این زمینه حداقل به مانند استانهای دیگر نمی کنند. باور کنیم اگر دیواره کوه درفک با آن اقلیم زیبا و رویایی اش در هر کجای این سرزمین بود، به قولی تاکنون اغلب “زیر و بم” هایش را شناخته بودند. اما شناخت کوهنوردی استان از این دیواره و بسیاری کوههای دیگر در پهنه استان زیبای گیلان بسیار کم و ناچیز است. چندی پیش یکی از کوهنوردان بنام سنگ نوردی در استان زنجان می گفت، اگر کوه و دیواره ای به مانند “درفک” در فاصله ۳۰ کیلومتری مرکز استان ما قرار می گرفت، تا الان چه کارها که روی آن و برای شناخت غارهایش انجام نمی شد و مطمئنن برنامه هایی سالانه و به صورت کشوری در آن اجرا می کردیم. دوستان عزیز بدون اینکه هیچ حس ارفاق و ارجعیت بومی و منطقه ای را قبول داشته باشم باید بگویم کوهنوردان استانهای متعددی در کشور، آرزوی داشتن کوهها و ارتفاعات استان ما را در محل زندگی خود دارند .
البته نباید از کنار معدود کوهنوردانی که در زمینه شناخت مناطق بکر و دست نخورده در استان زحمتها کشیده اند و به قولی “خاکها” خورده اند به راحتی گذشت و باید یک “خسته نباشید” جانانه نثارشان نمود چه آنهایی که بنا به شرایط زمانه قدری کنار کشیده اند و چه آنهایی که همچنان بدون هیچ چشم داشتی در این راه در سکوت محض در حال برداشتن گامهایی استوار و ماندگار هستند .
همنوردان عزیز، ما می توانیم در گروههای خود و نهاد های مرتبط با کوهنوردی با در دستور کار قرار دادن “شناخت مناطق بکر و ناشناخته ” در زیر مجموعه کمیته های فنی یا هر بخش دیگر مرتبط با آن، به صورت عملی با گذاشتن وقت و انرژی لازم و با ارتباط با کوهنوردان و حتی افراد بومی هر منطقه در نیل به این هدف مهم گامهایی اساسی برداریم. به هر صورت امروزه در عرصه بین المللی نیز از شناخت ارتفاعات و کوههای منطقه محل زندگی به نوعی با عنوان شناخت “اورست های محلی” یاد می شود و این نشان از اهمیت و مهم بودن آن در عرصه جهانی کوهنوردی دارد .
“با امید به موفقیت روز افزون “