هم طنابم، دست های محکمت چون کوه، رشته ای بسته میان ما/ همنورد عزیز روزت مبارک
هم طناب
هم طنابم
دست های محکمت چون کوه
رشته ای بسته میان ما
رشته ای از دوستی ها و رفاقت ها
رشته ای محکم تر از فولاد
این طناب کهنه و فرسوده اما نیست آن رشته که جانم را بدستت داد
این همان یاد رفاقتهاست
این همان یاد محبتهای گرم تو میان برف و بوران است.
این همان دستی است آن دستی که آتش را نشاند اندر دل سرما
رشته ی جانم به دست توست
جانم را نگهدار و نگهبانی میان صخره و دره
کنار سنگ ساکت در میان سوزش و سرما و
گرمی کلامت باز با آن مهربانی ها و آن دستان پرشوقت به رفتن
برد از یادم
صدای وحشت طوفان
غم تنهایی ام در کوه و کفش پاره و تاول
برد از یادم
تمام خستگی ها و تمام آرزویم شد چنان رودی پر از رفتن میان دره ها و پا به خار و سنگ خوردن
باز رفتن
در میان دره و چرخش ، دویدن، باز ماندن، راه جستن
جان فشانی کردن و افتادن اما باز نشکستن
فروتن
هم چنان یک چشمه بودن
با تنی پاک و پر از ایثار
اکنون هم طناب من
جانم را نگهدار و نگهبان باش
در این راه پر آشئب
تا من یاد گیرم از تو ای ایثار
هم چون چشمه بودن
آن صفا و مهر و پاکی و صداقت را
شعر : شاهین عارف نیا
تصویر: در مسیر قله سرک در ارتفاعات رستم آباد – آذر ۱۳۹۵ – برنامه گروه کوهنوردی سپهر
با تشکر از همنورد عزیز، آقای مژدهی برای ارسال این عکس