از حدود ده سال پیش (یعنی از زمانی که پایان ساخت سد سیوند نزدیک میشد) نقد پروژهی سدسازی در ایران، در فضای عمومی کشور جدی شد. از آن زمان، هزاران یادداشت و خبر و مقاله دربارهی اثرات منفی سدسازی بر منابع آبی و محیط زیست کشور نوشته شده که نتیجهی آنها این بوده که دیگر کسی نمیتواند باافتخار و بیدغدغه دربارهی مسدود کردن مسیر رودخانههای پرخروش سخنسرایی کند. اما، فیلم مادرکُشی به کارگردانی کمیل سوهانی را میتوان اثری خواند که به تنهایی بیش از بسیاری از مقالههای منتقدانه، چشمها را به واقعیت تلخ سدسازی باز کرده است. دلیل هم شاید این باشد که مادرکشی، یک اثر دیداری است؛ آنچه که در مقالهها و کتابها نوشته و واکاوی شده، در این فیلم در برابر چشم قرار میگیرد. و اینجا است که تاثیر معجزهآسای آثار هنری بر افکار عمومی دیده میشود.
در میان مستند سازان کشور، افرادی هستند که فیلمهای برجسته و بهیادماندنی با موضوع محیط زیست ساخته اند (در اینجا، منظور فیلم هایی نیست که فقط زیبایی طبیعت یا حیات وحش را نشان می دهد، بلکه منظور آن هایی است که مشکلات و چالش های محیط زیستی را طرح میسازند) که در میان آنان، فرهاد ورهرام با آثاری مانند گذر شهر بر آب (دربارهی روددرههای تهران)، و یکی بر سر شاخ بن می برید (دربارهی جنگلهای شمال)، و… جایگاه برجسته ای دارد. فیلم هایی مانند حیات آبی خلیج فارس به کارگردانی سعید ابوطالب (۱۳۸۲)، مرگ دلفینها به کارگردانی جعفر عبدی پور (۱۳۸۶)، ژئوپارک قشم به کارگردانی رضا نظامدوست، فیلم مستند و ماجرادار در جستجوی پلنگ ایرانی به کارگردانی فتحالله امیری که در جشنوارهی فیلم فجر ۱۳۹۰ برندهی سیمرغ بلورین بهترین مستند شد، از مستندهای زیبا و تاثیرگذار زیستمحیطی چند سال اخیر هستند. در میان معدود مستندهای مرتبط با موضوع آب و سد، مادرم بلوط به کارگردانی محمود رحمانی، فیلمسازی که اصلیت او از بختیاری های خوزستان است (قومی که بیشترین آسیب ها را از پروژههای سدسازی متحمل شده) کاری از هر حیث ویژه و تماشایی است. این فیلم را میتوان اثری متفاوت در گونه (ژانر) مستند دانست که در آن واقعیت، حقیقت، تخیل و داستانپردازی در هم آمیخته شده و بیننده را در ارتباط با موضوع آبگیری یک سد، سخت متاثر میکند. فرشته جغتایی نیز یک مستند با عنوان درهی ما چه سرسبز بود با موضوع سدسازی ساخته است که در آن، مویههای اهالی یک دهکده که مکان مقدسشان غرق میشود، بهراستی تکاندهنده است. حتی در میان هنرمندان “مردمی” (از آن دسته هنرمندان که در تلویزیون و مراسم ها و کوچه و بازار آثار عوام پسند اجرا میکنند) گروهایی را سراغ دارم که در مدرسهها و مناسبتهای خاص، برای بچهها و بزرگتران نمایشنامههای محیط زیستی اجرا میکنند.
اما در میان سینماگران ایران، آثاری با مضمون یا اشارههای محیط زیستی بسیار نادر اند: در فیلم خاک آشنا به کارگردانی بهمن فرمان آرا، شخصیت اصلی فیلم (خودِ فرمان آرا) میگوید که برای فرار از آلودگی هوا و آلودگی صوتی تهران به آن نقطهی دور از شهر آمده است. در همین فیلم، خدمتکار محلیِ خانه به مامور ادارهی برق میگوید که آتش زدن لانهی زنبورها شگون ندارد، و ماموری که این کار را میکند، بعدا میمیرد. در آخر فیلم هم “بابک” یک مشت خاک را عاشقانه در دست میگیرد. در فیلم به رنگ ارغوان، ابراهیم حاتمیکیا اشارهی مشخصتری به یک موضوع اجتماعی- زیستمحیطی دارد؛ گروهی دانشجو، در اعتراض به ساخت جاده در جنگل ابر تجمع میکنند و… . در این فیلم، یکی از چهرههای شاخص و فعال محیط زیست ایران، دکتر اسماعیل کهرم، نقش استاد دانشگاه را دارد که در زندگی واقعی نیز چنین است. فیلم نارنجیپوش داریوش مهرجویی هم شاید تنها فیلم سینمایی و همهپسند ایرانی بوده که یکسره به موضوعی محیط زیستی (زباله) میپردازد.
آیا به جز این چند مورد، فیلم سینمایی با اشاره های محیط زیستی داریم؟ دقیقا نمیدانم، اما در مقام یک فعال محیط زیست که خبرهای این حوزه را پیگیری میکنم، چیز زیادی در این زمینه نشنیده ام و از این رو، این را قرینهای بر کمتوجهی سینماگران ایرانی به موضوع محیط زیست که بیتردید یکی از مهمترین چالش های پیشِ روی انسان امروز است، میدانم.
البته، میدانیم که در میان فیلمسازان و هنرپیشگان ایرانی، شخصیتهایی هستند که گرایهی محیط زیستی دارند و خوشبختانه شمار آنان رو به فزونی است: علیرضا خمسه، از این دسته افراد است و حتی می توان او را یک “کنشگر محیط زیست” خواند؛ در کارنامهی او، اجرای تیاتر محیط زیستی با عنوان صلح و محیط زیست (۱۳۷۸)، داوری چهارمین جشنوارهی فیلم های سبز(۱۳۸۴)، مصاحبههای زیستمحیطی، و حمایت از “طرح خجیربان” که انجمن پایشگران محیط زیست ارایه داده است (۱۳۹۰)، وجود دارد. مرضیه برومند، کارگردان و تهیه کنندهی برنامههای تلویزیونی، با مجموعهی تلویزیونی آب پریا به مشکلات محیط زیست کشور پرداخته است. برومند برای ساخت بهتر این مجموعه، با نمایندگان چند سازمان مردمنهاد (ان جی او) هم نشست داشته است. خسرو معصومی کارگردان سینما و تلویزیون، دو سه فیلم محیط زیستی ساخته که به گفتهی خودش چون «سینمای ایران دغدغهی محیط زیست ندارد» و حمایتی از او نشده، نتوانسته کار را ادامه دهد. رضا کیانیان، بازیگری است که عنوان «سفیر محیط زیست» یافته است. شهره سلطانی حامی چند سازمان مردمنهاد، از جمله گنجهی پشتیبان زیستبوم بوده است. در یکی دو سال اخیر، چند بازیگر و مجری مانند رامبد جوان و مهران مدیری هم به مبلغان محیط زیست بدل شده و در برنامههای تلویزیونی «خندوانه» و «دورهمی» که به دلیل فضای شاد، بینندهی زیاد هم دارند، گاه به موضوعهای محیط زیستی میپردازند.
از اینها گذشته، در چند سال اخیر، اینجا و آنجا انتقادهای گذرایی از اوضاع محیط زیستی کشور، از سوی سینماگران برجستهی کشور خوانده ام: گِلهی ناصر تقوایی از بریده شدن درختان جلوی موزهی سینما، یادداشت پر سوز بهرام بیضایی از بریده شدن درختان در آجودانیهی تهران و سنگ و سیمان کردن اطراف آنها، و انتقاد مجید مجیدی از نابودسازی بافت تاریخی پامنار و باغهای شمیران… . در عین حال، نمیتوان حرکتهایی مانند جشنوارهی فیلمهای سبز و افتتاح «سینمای محیط زیست» توسط ستاد محیط زیست و توسعهی پایدار شهرداری تهران (در موزهی حیات وحش دارآباد، به مناسبت هفتهی محیط زیست ۱۳۸۹) و دورههای بعدی جشنوارهی یادشده را نادیده گرفت. نیز میتوان یاد کرد از حمایت بازیگران و دیگر اهالی سینما (شخصیتهایی مانند مهتاب کرامتی، بهرام رادان، علیرضا خمسه، کتایون ریاحی، آتیلا پسیانی، و…) از برنامههای درختکاری در اسفند ماه ۱۳۹۴، و ورود فعالانهی بازیگرانی چون رضا کیانیان و میترا حجار به موضوعهای محیط زیستی (نجات دریاچهی اورمیه، حمایت از محیطبانان، حفاظت از دماوند، حمایت از حقوق حیوانات،…) که بهویژه در سال ۱۳۹۵ نمود مشخص و موثری در جامعه یافت.
اکنون، فیلم مادرکشی را که البته در سینماها و برای عموم مردم به نمایش در نیامده، اثری مییابیم که تاثیر گستردهای، دستکم بر گروههای روشنفکری و دغدغهمندان محیط زیست و بخشی از مدیران آب و منابع طبیعی کشور داشته است. این فیلم، یک «مستند» به معنای واقعی کلمه است که تاریخ سدسازی در ایران و تفکری را که در پشت آن خوابیده، با ارایهی سند به تصویر کشیده است. نکتهی در خور توجه در این فیلم – سوای این که کارگردان، چه زحمتی برای گردآوری این همه مستندات تصویری و نوشتاری داشته، و چه هنری به خرج داده – این است که سفارش دهندهی آن یک دستگاه دولتی (مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری) است. همچنین یک مقام دولتی دیگر (محمد درویش، مدیرکل آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست) هم مبلغ این فیلم بوده و سببساز نمایش آن در چند ده محفل دانشگاهی و صنفی و جز آن بوده است. با توجه به این نکته، به نظر میرسد که تلاش کنشگران محیط زیست سرانجام تا حدی به بار نشسته و مقامهای تصمیمگیرنده گویا قصد دارند که نگاهی منتقدانه به پروژههای توسعه، که یکی از بیملاحظهترین آنها پروژهی سدسازی بوده، بیاندازند.
برداشت از: دیده بان کوهستان
ویدیو: تیزر مستند مادرکشی – آپارات http://www.aparat.com/v/Ly89R