جمعه ۹۵/۰۷/۳۰ یک روز بارانی و سرد پاییزی بود که نسیم خنک صبحگاهی را به همراه داشت.
در جاده قدم برداشتم تا خودم را به محل حرکت کوهنوردان و سنگنوردان عزیز برسانم. زمانی که به پپسی، محل مذکور رسیدم سه مینی بوس آماده حرکت بود. دیدن دوستانم مثل همیشه مرا خوشحال می کرد بخصوص دیدن پیشکسوتان، مربیان و دوستان سنگ نورد با تجربه که خودشان را برای جشنواره کانون کوهنوردان آماده کرده بودند. هیجان خاصی در چهره برخی از افراد مبتدی از جمله من که بار اول با چنین برنامه ای روبرو می شدیم، دیده می شد. چون قرار بود با تجربه ای متفاوت از طبیعت و کوه آشنا شویم.
سرانجام پپسی را درساعت ۵:۳۵ به سمت منجیل ترک کردیم. مسیرمان را از اتوبان رشت – قزوین در پیش گرفتیم و نزدیکی های “رستم آباد” بودیم که نور از میان ابرها خودنمایی کرد و هوا رو به روشنی رفت. به رودبار رسیدیم و توقف کوتاهی داشتیم تا دوستان لوازم مورد نیاز خود را تهیه کنند. بعد از وقفه ای کوتاه مسیرمان را ادامه دادیم و نرسیده به تونلِ منجیل از شیب سمت راستِ جاده سرازیر شدیم و به سمت طارم که در آنسوی سپیدرود زیبای ما بود رفتیم. از روی پل آهنی رد شدیم و با توجه به راهنما مسیرمان به سمت منطقه ی علی آباد ادامه دادیم.
۷:۱۸ بود که از میان پنجره مینی بوس دیواره علی آباد خودنمایی کرد و پس از پیاده شدن، سنگنوردان و دوستان عزیزی را دیدیم که زودتر از ما با ماشین های شخصی با سرپرست فنی برنامه آقای داوود خوشخو آمده بودند تا مسیرها و کارگاه ها را برای صعود و فرود و هر کار دیگری آماده نمایند .
باد شدیدی در محل حاکم بود و سرمای محیط ما را وادار به پوشیدن لباس های گرممان کرد. هیجان و شور خاصی در چهره همه موج می زد. ساعت ۷:۲۳ به دور هم جمع گشتیم تا به گفته های آقای رجبی سرپرست برنامه گوش جان بسپاریم و از چگونگی برگزاری برنامه اطلاع پیدا کنیم.
هنوز هوا سرد بود و باد به وزش خود ادامه می داد و از دور ابر ها روشن تر می شدند و نور آفتاب در تلاش بود که خود را از میان ابر ها بیرون کشد. پس از گذشت زمان کوتاهی برای صرف صبحانه با صحنه ی زیبایی روبرو شدیم که دوستان در کنار هم حلقه زده و حرکات کششی و نرمش های سبک صبحگاهی انجام دادند. گروه های کوچکی از افراد زیر مسیرهای مختلف دیواره بودند و با هم به گفتگو می پرداختند. اشتیاق و شادی محیط سرد علی آباد را گرم ساخته بود.
سرپرست فنی برنامه آقای داوود خوش خو ساعت ۸:۳۵ گروه ها را به دور هم جمع کرد و به معرفی مربیان پرداخت. دیدن چهره ی مربیان عزیز که حتی برخی از آن ها برای من و شاید دیگر دوستان تازگی داشت بر جدیت کار افزود و مربیان با توضیحاتی کوتاه از حضور خود رنگ این برنامه را به گرمی نشاندند و امید را در دل همه برای داشتن صعود های موفق روشن کردند .
یکی از اتفاقات جالب که به جذابیت برنامه افزود آموزش عالی و پربار در کارگاه ابزارشناسی و گره ها بود. با انواع ابزار ها و طناب ها و با خطرات ناشی از استفاده نادرست هر ابزار آشنا شدیم و برای من که فردی مبتدی و تازه کار بودم، بسیار تاثیر گذار بود. پس از اتمام این کارگاه بسیار خوب به جمع کثیر دوستان بازگشتیم و خودمان را برای صعود آماده کردیم .
تعداد همنوردان بسیار زیاد بود. باید زمان بسیار زیادی را در نوبت های طولانی برای صعود و فرود سپری می کردیم. این اتفاق باعث شد که به تماشای صعود سایر همنوردان در مسیرهای مختلف صعود و فرود بپردازیم . تنوع انواع صعود ها به همراه آموزش آن ها مانند صعود میمونی، صعود مصنوعی، صعود سر طناب، صعود قرقره، آموزش انواع گره ها، ابزارشناسی و … میزان فنی این برنامه را در ذهن مان بالا می برد. در کنار همه ی این صعود ها، مربیان محیط مناسبی برای تمرین فرود همنوردان آماده کرده بودند که در نوع خود بسیار هیجان انگیز و جذاب بود و با مشتاقان بسیاری روبرو شد.
در میان سیلی از روابط صمیمانه و گرم سنگنوردان به سر می بردیم که آفتاب رخ نمایی کرد و هوا بسیار مطبوع شد. ساعت از ۱۰:۳۰ گذشته بود که نیروی انتظامی طبق هماهنگی های انجام شده در برنامه حضور یافتند و تا انتهای برنامه همکاری خوبی با کانون داشتند.
زمانی که مطبوع بودن هوا به اوج خودش رسید و بسیاری از دوستان به صعود های خود پایان داده بودند از دوستان عزیز پذیرایی شد که باعث بوجود آمدن فضای گرم و دل نشین در بین شرکت کنندگان برنامه شد. زمان به سرعت می گذشت و روز با لذت بسیاری سپری می شد. هرچه زمان به پایان برنامه نزدیک تر می شد تکاپو در سنگ نوردان بیشتر به چشم می خورد.
به ظهر نزدیک می شدیم و دیگر از آفتاب خبری نبود ابر های تیره جلوی آفتاب را گرفته بودند و هوا روبه سردی می رفت و تعداد کمی از سنگنوردان روی دیواره بودند اما همچنان مربیان در پای دیواره با آموزش دوستان و روحیه دادن به آن ها مشغول بودند. باد شدت پیدا کرد و زمان آن فرا رسیده بود که برای تجدید قوا بازیابی نیروی خود کمی استراحت کنیم و همه به سمت زیر انداز ها و کوله ها رفتیم .
ساعت از یکِ ظهر گذشته بود که برنامه اتمام یافت و آقای رجبی به تجلیل و تشکر از مربیان و شرکت کنندگان برنامه پرداخت وبه سه نفر از دوستان شرکت کننده جهت تلاش ها و فعالیت های موثر در آن روز هدایایی تقدیم شد و برای ماندگار شدن یک روز خوب در یاد ها و خاطره ها طبق ادوار گذشته و ثبت این روز عکس دسته جمعی گرفته شد .
باد شن های ریز روستای علی آباد را به پرواز در می آورد و در خود می پیچاند. آرام آرام به سمت مینی بوس ها و ماشین ها حرکت کردیم و از گذراندن یک روز دلچسب و زیبا راضی بودیم. قطرات ریز باران به صورتمان می نشست. ۱۳:۴۵ روستای علی آباد را ترک کردیم و رهسپار شهر رشت شدیم به امید آنکه باز هم برنامه های این چنین پر شور داشته باشیم .
با تشکر از همه ی پیشکسوتان، مربیان و عوامل اجرایی کانون کوهنوردان گیلان.
هانیه بزرگ زاده
۹۵/۰۷/۳۰