وقت بهارست خیز، تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست، تا دگر آید بهار
بر طرف کوه و دشت، روز طوافست و گشت
وقت بهاران گذشت، گفته سعدی بیار
“حضرت سعدی”
بهار نمادی از امید و انتظار است. همانند بهار که پس از سردی زمستان در پیش است، هیچ سختی دایمی نیست و همیشه روزهای بهتری در انتظارمان است. امید که بهار زندگی را با شادی، امید و خوشبختی پر کند.
امسال می بایست طبق برنامه ریزی هیات مسئولین باشگاه، بهار سپهر در منطقه ای زیبای باسکم بجار آغاز گردد. باسکم بجار منطقه ای از توابع دهستان رستمآباد شمالی در ۳۵ کیلومتری شهرستان رشت است. صبح جمعه هفدهیمین روز فروردین ۱۴۰۳ از حوالی ساعت ۵:۵۰ بود که اعضا و میهمانانِ در محل قرار قدیمی سپهر “پپسی” در پی هم و پر نشاط به محل رسیدند. حدود ساعت ۶:۳۰ بود که با تکمیل شدن همنوردان مینی بوس ها به حرکت درآمدند. با رد کردن میدان گیل و امامزاده هاشم، وارد جاده قدیم رشت – قزوین شدیم. یک مینی بوس هم از کوچصفهان حرکت کرده بود که در امام زاده هاشم به باقی مینی بوس ها پیوست. بعد از حدود ۷/۸ کیلومتر به تابلو “روستای دیزکوه” رسیدیم که به سمت آن روانه می شویم.
بعد از طی حدود بیست دقیقه جاده آسفالت و رد شدن از روستای دیز کوه، در دوراهی به سمت چپ ادامه داده و پس از مسافتی حدود ۵ کیلومتر جاده خاکی به روستای توسه رود می رسیم.
حدود ساعت ۷:۴۵ بود که در کنار تابلو ” کوچه بوستان ۳ ” از مینی بوس ها پیاده شدیم و پس از صحبت های ابتدایی سرپرست و معرفی عوامل اجرایی برنامه به سمت محل صبحانه از پیش تعیین شده، در کنار امام زاده “درویش علی آقا” حرکت کردیم. کمی بالاتر از امام زاده ساعت ۸:۱۵ بود که به محل صبحانه رسیدیم و همنوردان سفره های رنگین صبحانه را برپا کردند. متاسفانه به دلیل ایرادی که برای یکی از مینی بوس ها در مسیر پیش آمد گروهی از همنوردان با ۲۰ دقیقه تاخیر به محل پیاده شدن رسیدند و با هماهنگی سرپرست در محل صبحانه به باقی گروه پیوستند.
بعد از صرف صبحانه، یکی از همنوردان برای آموزش تفکیک زباله به کودکان، برنامهای را تدارک دیده بود و آن را اجرا کرد. سپس حدود ساعت ۹:۳۰ از محل صبحانه حرکت کردیم. کوهیاران پس از شمارش، حضور ۱۵۶ همنورد در این برنامه باشگاه سپهر را اعلام کردند. مسیر ما در سایه درختان و با شیبی ملایم همراه بود که به تدریج افزایش مییافت. مسیرمان در جنگل زیبای هیرکانی که پر از درختان بومی انجیری، افرا و غیره بود، ادامه داشت. همچنین، در ساعت ۱۰:۱۰ وقفههای کوتاهی برای شعرخوانی داشتیم و ساعت ۱۱ به منظور استراحت شرکتکنندگان توقف کردیم.
ساعت ۱۱:۵۰ را نشان می داد که به محل تایین شده از قبل، در دشتی زیبا که توسط کوه های جنگلی احاطه شده بود، رسیدیم. دشتی سبز، آبی بی انتهای آسمان و خورشید تابان آمدن بهار را بانگ می زدند.
با توجه به گرمی هوا و کمبود سایه در منطقه، همنوردان زیرانداز ها را در کنار اندک درختان دارای سایه برپا نمودند. کمی بالاتر از محل گروه چشمه ای وجود داشت و همنوردان برای تهیه آب مشکلی نداشتد. پس از خوردن ناهار و کمی استراحت، چای هیزمی همیشگی سپهر با کمک همنوردان، به ویژه آقای سید حقیقی، آماده شد. مسئولین گروه بازی ها و مسابقه های جمعی را برای رده های سنی مختلف تدارک دیده بودند که باعث شادی و لحظات خوشایند در آن روز شد. جمعی نیز به شعر خوانی و اجرای موسیقی پرداختند.
ساعت ۱۵ بود که سرپرست برنامه با اعلام جمع آوری وسایل و تمامی زباله های تولید شده، حرکت برگشت را اعلام نمود. متاسفانه برخی همنوردان از کفش مناسب بهره نمی برند؛ همچنین با توجه به گرمای هوا، تعدادی از همنوردان نیز دچار گرمازدگی جزئی شدند که باعث کاهش سرعت حرکت گروه در مسیر برگشت شد. سرپرست برنامه با توجه به زمانبندی کلی، دو استراحت در ساعت ۱۶ و ۱۶:۴۰ برای همنوردان تدارک دید. حرکتمان با گام های آرام و شعر خوانی همنوردان همراه بود و حدود ساعت ۱۷:۲۰ به محل صبحانه رسیدیم. بعد از یک استراحت کوتاه و تجدید قوا با باقیماده غذاها و تنقلات کولههایمان، جلسه پایانی همیشگی سپهر برگزار شد. برخی از همنوردان نیز انتقادات و پیشنهادات خود را برای برگزاری بهتر برنامههای آینده ارائه دادند. پس از اجرای جلسه پایانی، مسیر را به سمت جاده ادامه دادیم و در ساعت ۱۸:۱۵ به مینی بوسها رسیدیم. پس از گفتن خسته نباشید و حرکت مینی بوسها، در ساعت ۱۹:۴۵ به رشت و محل قرار صبحگاه “پپسی” رسیدیم.
با آرزوی فردایی بهتر و تا بر آمدن آفتاب از فراز البرز و زاگرُس، درفک، شاه معلم و تابش آن بر فلات ایران زمین
آرمان محسن زاده