تاریخ اجرا : ۱۵ /۰۸ / ۱۳۹۴
در صبحی پاییزی به تاریخ پانزدهم ابان ماه نود و چهار وقتی هنوز خورشید به این سمت از زمین رخ نداده بود،از خواب بیدار شدیم.
آسمان به ارامی داشت روشن می شد که دوستان همنورد یکی پس از دیگری به محل تجمع گروه کوهنوردی سپهر رسیدند تا روزی پر خاطره را با هم بسازیم
با تاخیری حدود ۴۰ دقیقه همه ی مینی بوس ها تکمیل شدند و ۶:۴۰ دقیقهی صبح با ۱۰۷ نفر از دوستان و همنوردان به سمت منطقه ی چرپه در ابتدای شهر رستم اباد حرکت کردیم.
تقریبا پاییز دیگر به گیلان چیره شده بود این را وقتی بعد از حدود یک ساعت مینی بوس سواری به پارک بالای پمپ بنزین رستم اباد رسیدیم فهمیدیم.با یک نگاه به چپ و راست انبوهی از درختان زرد و نارنجی و در روبهرو قلهی مقتدر درفک چشم را نوازش میداد.
با چنین منظره ای،بعد از رسیدن تمامی مینی بوس ها و جمع شدن همه ی دوستان و همنوردان،گوش به صحبت های سرپرست دادیم تا ضمن معرفی کادر اجرایی ی برنامه در مورد جایگزینی برنامه ی “چرپه” به جای “گرگ اب سر” که توسط کمیته ی فنی،سه روز قبل شناسایی هم شده بود به دلیل اب و هوای نامناسب آن منطقه نکاتی را ذکر کند.بعد از صحبتهای سرپرست از راهنمای برنامه تقاضا شد تا توضیحاتی چند در مورد مسیر و محل قرار گرفتن چشمه ها ارائه دهد تا دوستان و همراهان با اگاهی یِ نسبتا بیشتری پا به منطقه بگذارند.
ساعت ۸:۰۵ را نشان میداد که بعد از نرمشی مختصر مسیرمان را از طریق جاده خاکی ابتدای پارک به سمت دکل برق فشار قوی پیش گرفتیم.
دوستان در همان ابتدای مسیر و ساعات اولیه ی شروع برنامه با خواندن و همراهی ترانه ی “سر کوه بلند” نوید یک برنامه ی شاد و پر انرژی را میدادند .
بلندای دود اتشی که دوستان تدارکات قبل از رسیدن کل گروه به محل صبحانه (دکل) به راه کرده بودند نمایان شد.
در همین حین مسئولین امداد برنامه ی اموزشی نحوه ی حملِ صحیح مصدوم به صورت عملی توسط برانکارد را اجرا کردند که دوستان علاقه مند با توجه به توضیحات مسئول امداد مصدوم را چند متری با برانکارد در شیب نرسیده به دشتی یِ بالای دکل حمل کردند.
۸:۳۰ به دشتی یِ بالای دکل رسیدیم و بعد از خوردن صبحانه ای مفصل در فضای کاملا مفرح و پر نشاط در ساعت ۹:۱۵ به سمت چشمه ی “چرپه” به راه افتادیم.
طول مسیر که شیب ملایمی هم داشت با شعر و اواز و گپ و گفت های صمیمی طی میشد تا ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه به چشمه و ابتدای جاده رسیدیم و بعد از پر کردن بطری های آب،سرپرست برنامه با توجه به زمان کافی و همچنین مشورت با هیئت مسئولین تصمیم به ادامه ی مسیر در امتداد جاده را گرفت.هوا تقریبا ابری بود و در پشت سرمان درفک لحظه ای از میان انبوه ابر پیدا میشد و مدتی بعد دوباره پنهان،گویی سرش را بلند میکند و لحظه ای به ما نگاه میکند و بعد دوباره روی دستهایش به خواب میرود.مسیر را با وجود شیبی قابل توجه با ارایشی منظم و به صورت زیگ زاگ زیر پا میگذاشتیم تا به امامزاده رسیدیم بعد از استراحتی کوتاه و نوشیدن اب به چشمه ی “چرپه” برای ناهار و برنامهی فرهنگی برگشتیم.
تقریبا نیم ساعت از نیمه ی روز گذشته بود که دوباره به “چرپه” رسیدم.انرژی بالا و روحیه ی خوب همه ی همنوردان شور و اشتیاق جالبی به منطقه بخشیده بود.ناهار را خوردیم اما از هرچه بگذریم برنامه ی عمومی به بازی هایش معروف است.
به سیب خوری و ماست خوری و طناب کشی و … که همه ی بچه ها را با هر گروه سنی به چالشی هیجان انگیز دعوت میکند.بعد از گرفتن انرژی مثبت فراوان از این بازی ها نوبت به برنامه ی فرهنگی رسید که با توجه به حضور دو دوست از اعضای تئاتر شورایی صحبتهایی درباره ی معضل کار کودک شد و همچنین بعضی از دوستان به رهبری آن دو عزیز به تمرین و اجرای برنامه ی تئاتر شورایی پرداختند.
بالاخره زمان برگشت به سمت مینی بوس ها رسید.
ساعت ۱۵:۳۰ بعد از جمع کردن زیر اندازها و کوله ها برای برگشت اماده شدیم و به راه افتادیم.بعد از حدود نیم ساعت به محل صبحانه رسیدیم و جلسه ی انتقادات و پیشنهادات را در انجا برگزار کردیم و اعضا و مهمانان نظراتشان را در مورد این برنامه ارائه دادند .سپس مسئول فنی در مورد وسایل مورد نیاز در شش ماه دوم سال برای پا گذاشتن به کوهستان توضیحاتی بیان کرد همینطور با نشان دادن وسایل داخلِ کوله ی یکی از همنوردان ملزومات را مجدد یاد آور شدند .
تقریبا به سرخی اسمان رسیده بودیم که حرکت را به سمت مینی بوس ها از سر گرفتیم و ساعت ۱۶:۲۵ به مینی بوس ها رسیدیم و به سمت رشت حرکت کردیم.
به این ترتیب یک جمعه ی دلپذیر و پر خاطره ی دیگر را در دفتر خاطرات گروه کوهنوردی سپهر ثبت کردیم.
گزارشگر : آقای میثاق علینژاد
درود و خسته نباشید. گزارشتون رو خوندم. ممنون بابت گزارش.اما مشکل نگراشی زیاد داره…
اگر وایریش بشه بهتره….
باز هم ممنون
ممنون حمید جان از اینکه اینطور پیگیر هستید حتما به اطلاع دوستان خواهد رسید تا در گزارش های بعدی بیشتر دقت بشه