سالِ ١٣٩۵ برای تقویمِ گروهِ کوهنوردی ی سپهر با برنامه ی “نیزه کوه” شروع شد.برنامه ای که به علت شرایط بدِ جوی از تاریخِ ١٣٩۵/٠١/١٢ به ١٣٩۵/٠١/٢٠ تغییر یافت.
زمانی که صدای خس دارِ جاروی پاکبانان در میان سکوت دل انگیز شهر،نوعی از ارامش است به خیابان امده و قدم زنان خود را به محل تجمعِ گروه رساندم.
نسیمِ بهاری در ابتدای صبحِ جمعه اتفاقی سر مست کننده بود.
همنوردان،اعضا و میهمانانِ گروهِ سپهر یکی پس از دیگری با رویی گشاده و پر نشاط به محل رسیدند اما متاسفانه از مینی بوس ها به جز ٢ دستگاه،بقیه نیامده بودند.مشکلی که عمدتا در فصل بهار و تابستان با ان رو به رو هستیم.به هر حال با تماس های مکرر مسئول روابط عمومی با راننده ها بعد از یک تاخیرِ طولانیِ یک ساعته، ساعتِ ٧:٠٠ همه ی دوستان و یاران که متشکل از ١٠٩ نفر بودند سوار مینی بوس ها شدند و برنامه ای شاد و صمیمی را به انتظار نشستند.
بعد از رد کردن میدانِ “گیل” مسیرمان را در اتوبانِ رشت-قزوین ادامه دادیم و بعد از حدود نیم ساعت به ابتدای روستای گلسرک واقع در دهستانِ سراوان رسیدیم،در حاشیه ی جاده و زیر پل هوایی از مینی بوس ها پیاده شدیم.
نیزه کوه یکی ازکوههای معروف درمنطقه سراوان است که ارتفاع بلندی نداشته اما مسیرجنگلی وزیبائی دارد.پوشیده ازبوته ها ودرختان توت،گوجه سبز، راش، شمشاد،ممرز،افراوانجیری است که مناظرآن چشمان هربیننده ای را مجذوب خود میکند.
ساعت ٧:٣۵ دقیقه به دلیل وجود روستا،سعی کردیم با سکوت و سرعت بیشتری آن چند صد متر را رد کنیم و به یک منطقه ی مناسب برای صحبتهای سرپرست برنامه برسیم.
دیدار با دوستان و همنوردانِ قدیمی که مدتها بود از لطفِ حضورشان در برنامه ها بی بهره بودیم انرژی خوبی را به گروه تزریق کرده بود.
سرپرست در ابتدا با سلام و تبریکِ سالِ نو به همه ی اعضای شرکت کننده نکاتی متداول را ارائه نمود و بعد کادر اجرایی برنامه از جمله راهنما،جلودار ،عقب دارها وامدادگر را معرفی کرد.
بعد از صحبتهای سرپرست،راهنمای برنامه درباره محل چشمه ها،طولِ مسیر و سختی یِ صعود توضیحاتی را ارائه داد و سپس همه ی افراد کوله ها را زمین گذاشته و با حرکات نرم و کششی بدن خود را برای صعود گرم کردند.
تیمِ تدارکات اندکی زودتر با پرکردن کتری ها از شیرِ آبی که در حیاط اخرین خانه ی روستا بود با سرعت به محل صبحانه رفتند تا با بر پا کردن اتش و چای هیزمی مقدمات صبحانه را فراهم کند.
جلودار برنامه با گامهای اهسته و پیوسته مسیر را از پاکوپ مشخصی که پیش رویش بود،ادامه داد.
قابل ذکر است که در ابتدای صعود شمارش توسط دو نفر از همنوردان عزیز صورت گرفت که در عین حال تیم تدارکات هم شروع به دادن شکلات در طول مسیر کردند .
مسیر به علت بارشِ روز قبل قدری گِلی و عبور از ان اندکی مشکل شده بود به هر حال در ساعت ٨:١۵ به دشتی ای رسیدیم که برای محل صبحانه در نظر گرفته شده بود.
خورشید،لایه هایی از افتاب را هم بر سفره های رنگینِ بچه ها مهمان کرده بود.پس از صرف صبحانه در فضایی صمیمانه ساعتِ ٩:١۵ دقیقه بود که مسیرمان را به سمت بالا ادامه دادیم.
سبزی یِ جنگل حیرت انگیز بود.برگها همگی تٌرد و تازه بودند و عطر پاکِ بهار در این جنگل زیبا همگی را مست میکرد.درختانِ بلند و بی انتها و صدای گرمِ اوازخوانی های دستِ جمعی لحظه به لحظه بر اشتیاق و ذوقِ افرادِ حاضر در برنامه اضافه میکرد.در ساعت ١٠:١۵ دقیقه بعد از گذراندن شیبی نسبتا تند در جایی صاف پنج دقیقه ای استراحت کردیم و دوباره قدمهایمان را با ریتمِ اوازخوانی ها هماهنگ کردیم و به صعود ادامه دادیم.
مسئول اموزش،بروشورهایی را تهیه و در آن به اهمیت کفش و کوله ی مناسب کوهنوردی در فصل های مختلف سال پرداخته بود که بینِ افراد حاضردر برنامه توزیع شد.
ساعت ١١:٠٠ بود که به کلبه ی تابستانیِ اقای فیض بخش که در زیر قله ی نیزه کوه قرار داشت رسیدیم.در پشت سرمان نمای زیبایی از اتوبانِ رشت-قزوین وجود داشت.همنوردان با نوشیدن اب و پرکردن بطری هایشان از شیرِ آبی که توسط حصاری چوبی احاطه شده بود و در مجاورت کلبه قرار داشت نفسی تازه کردند و با نواختن دف و خواندن شعرهای کُردی با انرژی یِ تازه ای بعد از پانزده دقیقه دوباره به راه افتادند.
با گامی اهسته و روان شیبِ انتهایی را پشت سر گذاشتیم و در ساعت ١١:۴۵ دقیقه به دشتیِ سبزِ روی یالِ قله ی جنگلی یِ نیزه کوه رسیدیم.
جنگل نیز با تمام زیبایی سحر انگیز خود ،محوِ فضای صمیمی و خنده شادمانه و جذابِ کودکان شده بود.مسئول عکاسی،نمایشگاه عکسی با عنوانِ “سپهر در سال ٩۴” برگزار کرده بود.در این نمایشگاه عکسهایی از برنامه های اجرا شده،کلاس های اموزشی و جلسات هفتگی یِ گروه به افرادِ حاضر نشان داده شد که خوشبختانه با استقبالِ خیلی خوبی رو به رو شد.بعد از صرف ناهار کمیته ی فرهنگی مقاله ای کوتاه درباره ی تاریخچه ی روز جهانیِ بهداشت خواند و بعد نمایشی کوتاه با عنوان “گربه ها و خروس” اجرا شد که آن هم به گرمی مورد استقبال قرار گرفت.بعد از اتمامِ برنامه ی فرهنگی همنوردان به انجام بازیهایی از قبیل: طناب کشی،طناب بازی،دزد و پلیس،زل زلخی موشالخی و … پرداختند.
ساعت حوالی یِ١۶:٣٠ بود که کم کم با جمع کردن وسایل ،زیر اندازها و البته زباله ها، اماده ی برگشت بودیم.
جلودار با قرار گرفتن در ابتدای صف،
ساعتِ ١۶:۵۵دقیقه اولین گامها را به سمت کلبه ی تابستانی برداشت.
دو نفر از کوهیاران که با بازوبندهای زرد رنگ از بقیه متمایز بودند در مسیر بازگشت نیز به شمارش نفرات شرکت کننده پرداختند .
بعد از رد کردنِ کلبه شیبِ تندی پیشِ رویمان بود که با همکاری کوهیاران و دقتِ بیشتر همنوردان به سلامت از ان گذشتیم و مسیرمان را در سبزیِ جنگل اوازخوانان ادامه دادیم.
منطقه ی نیزه کوه در اوایل فصل بهار زمانی که هنوز هوا انقدر گرم نشده به دلیل جنگلی بودن و داشتن هوایی بسیار خنک و مطبوع مکانِ خوبی برای اجرای برنامه ی عمومی ست.
ساعت ١٧:۴۵ دقیقه بود که به مکان صبحانه برگشتیم و برای اجرای جلسه انتقادات و پیشنهادات دور هم جمع شدیم.
از نظر ها و گفت و گوی دوستان می شد حس کرد که کاملا از برنامه و نحوه ی اجرای ان رضایت دارند.با صحبتهای پایانی یِ سرپرست و همچنین عذرخواهی یِ مجدد از شرکت کنندگان بابت تاخیرِ طولانی یِ صبح،در ساعت ١٨:٠۶ دقیقه مسیر را به سمت جاده پیش گرفتیم و بعد از بیست دقیقه به مینی بوس ها رسیدیم.
شاد و سر خوش و با انرژی از یک صعود بسیار عالی در مینی بوس ها نشستیم و راهی ی شهر رشت شدیم.
اولین برگ از تقویم گروه کوهنوردی یِ سپهر رشت خیلی سبز ورق خورد.
به امید شادی یِ مداوم برای همگی.
میثاق علینژاد
بهار ٩۵