مصاحبه با «محمد رضا براز» کوه نورد مبتلا به سرطان خون فاتح دماوند و …
او کوه اراده است. صدایش در گوشی تلفنم میپیچد. صدایی محکم و با اراده و پر انرژی. سلام محمد رضا براز هستم.
کوهنوردی که خواست و اراده کرد و سرطان را از پای درآورد…خواهش میکنم همینطور با انرژی بنویسید. می شود اگر بخواهید.
بنویسید من توانستم چون خواستم… از این همه انرژی من نیز به وجد آمده ام و سراسر گوش شده ام و لذت میبرم و محو اراده ای مثال زدنی شده ام. سرطان هر چقدر هم مخوف و ترسناک باشد اما به گفته او مانع اراده اش نمی شود که نمی شود. محمد رضا براز متولد ۱۳۶۴ ساکن تهران در سال ۱۳۹۰ دچار بیماری سرطان خون از نوع لوسمی حاد می شود.
سه سال درمان و جنگ تمام عیار با سرطان داشته است. به گفته خودش با عنایت بخدا و تکیه بر اراده و روحیه خوب خویش دوره های درمان را به خوبی پشت سر گذاشته است و لحظه ای هم کوتاه نیامده است…صحبت های او وقتی جذاب و دلنشین تر میشود که برای مبارزه با بیماری سرطانش استقامت کوه را در مقابل عظمت سرطان می آورد و از ما می پرسد حال پاسخ دهید که کدام پیروز می شوند؟ استقامت کوه یا عظمت سرطان؟
پاسخ روشن است. من استقامت کوه را انتخاب کردم، نهراسیدم و جنگیدم. ایستادم، اراده کردم و برخواستم. نگذاشتم شکست بخورم. شکست دادم و امروز از شکست دادن سرطان خوشحال و بر اراده خودم می بالم… با همین کوتاه نوشته ها به سراغ گفتگو با او میرویم و با هم میخوانیم آنچه قهرمان مبارزه و اراده میگوید. امید که مقبول افتد در نظر آید.
آقای براز خودتان آغازگر باشید و بفرمایید مایل هستید از چه موضوعی گفتگویمان را آغاز کنید ؟
از استقامت کوه در مقابل عظمت سرطان شروع کنیم. درست از جایی که من اراده خود را برای مبارزه با بیماری سرطان به دست آوردم. دورهای شیمی درمانی هرچند سخت بود ولی همیشه به فکر این بودم که من خوب خواهم شد، به خدای خودم ایمان داشتم، درست است بعضی وقت ها مخصوصا اوایل فکر هایی باعث میشد از این ذهنیت خوب فاصله بگیرم. گاه تصوراتی به سراغم می آمد که چرا کسانی که قبل از من بیمار شدند الان نیستند؟ اولش خود را باخته بودم و با خود میگفتم حتما مرگ پشت این بیماری است… هرچند اسم سرطان سخت هست اما من به اسم مرگ نگاه نمی کردم..دوست داشتم از بیماری کسانی که قبل از من دچار این بیماری شدند جویا بشم، بدونم چه اتفاقی برایم قرار پیش بیاد. اما متاسفانه کسی را پیدا نمی کردم …از دور میشنیدم کسانی خوب شدند ولی چرا اعلام نمیکنند که ما بیماران سرطانی بدانیم چی در انتظار ما هست. همین باعث شد که من بگویم،خوب خواهم شد و خوب میشوم واین کار را برای دیگران خواهم کرد و من اطلاع رسانی خواهم کرد کسی که سرطان میگیرد خوب خواهد شد… اکنون بنده به این هدف رسیده ام و با بیش از ۱۸۰ بیمار سرطانی چه حضوری چه مجازی در سراسر کشور گفتار درمانی میکنم و با بیماران سرطانی خون از نظر تاثیرات درمان و دوره ها چه از نظر روحیه و عوارض داروها مشاوره میدم و میگم منم مثل شما هستم و شما هم مثل من و پس با امید به خدا با این بیماری خواهیم جنگید. انگیزشون را نسبت به درمان بالا خواهم برد تا در برابر این بیماری با روحیه بالا درمانشون پشت سر بگذرونند.
پس حرف دل یک بیمار سرطانی را خوب می فهمید؟
بله، قطعاچون یک بیمار سرطانی بیش از هرکس حرف یک هم نوع خودش بیشتر براش تاثیر گذار هست. سوالی که برای تمام بیماران سرطانی پیش میاد در ابتدای بیماری آیا ما دوباره می توانیم کارهای روز مره خودمون انجام بدیم آیا ما محدود نمیشیم …من برای اینکه همیشه بیماران به این سوال خاتمه بدهند، اعلام می کنم ما بیماران سرطانی هیچ وقت محدود نمیشیم و مثل یک فرد سالم چه بسا بیشتر کارهای روزمره خودمونو انجام میدیم…
چطور شد به کوهنوردی روی آوردید ؟
همانطور که گفتم میخواستم ثابت کنم بیماران سرطانی هیچ گاه محدود نمیشوند و صد البته اگر بخواهند اراده شون هم بیشتر میشود. برای همین برای اثبات این کار تصمیم گرفتم با یک گروه کوهنوردی دست به صعود قله های سخت بزنم. از قبل هیچ زمینه ای از کوهنوردی نداشتم…
چرا کوهنوردی را انتخاب کردید؟
چون این رشته فعالیت مستقیم با گردش خون دارد. همین انگیزه باعث شد اینجانب در خردادماه و تیر ماه ۱۳۹۶ در کمتر ازدو ماه هشت صعود به قله های بیش از ۴۰۰۰ متر داشته باشم. قله های داراباد، زرین کوه، خلنو، سی چال، مهرچال قله سبلان، شاه نشین تا بازارک و بلندترین قله ایران دماوند به ارتفاع ۵۶۷۰ متر صعود داشتم. قطعا امروز وقتی بیماران سرطانی این عکس ها و این اقدام منو ببینند در روحیه شون تاثیر گذار هست و به خاطره همین با تمام توان این راه را ادامه خواهم داد.
برداشت از: سایت خبری عصر ایران