جمع آوری ۲۹ هزار دلار؛ برای فتح قله ۲۹ هزار پایی ! . . . صعودی برای کمک به دختران نپالی
ایرانی است و مقیم آمریکا و فعالیت خیریهاش برای کمک به دختران نپالی است. از او که بپرسید چرا به دختران ایرانی کمک نمیکند، میگوید خب چه فرقی دارد؟ همه ما انسان هستیم و فرقی ندارد مال کجای دنیا باشیم. میگوید در این دنیا که همه در اینترنت با هم در ارتباط هستند، دیگر فرقی ندارد از کجا باشی و به که کمک کنی و چه کسی به تو! … برنامهای هم نداشته که به دختران نپالی کمک کند. دست روزگار او را به این سمت برده است … خلاصه بازی روزگار این طور است که «سارا سفری»، به یک کنفرانس رفته. اواخر کنفرانس یکی از سخنرانان به شرکت کنندگان توصیه کرده که هدفی دست نیافتنی برای خودشان تعریف کنند و برای رسیدن به آن تلاش کنند. «سارا» هدف سخت خود را فتح قله اورست قرار میدهد. برای کسی که نهایت تجربه کوهنوردیاش تا سه سال پیش بالا رفتن از دربند و درکه و بازگشت به سطح تهران برای صرف نهار بوده، قطعا اورست هدفی دور از ذهن است!
چند قله مشابه را برای دستگرمی فتح میکند و در یکی از این سفرها، آنقدر به او سخت میگذرد که اصلا قید اورست را میزند. چندی بعد دانشکدهای در جنوب کالیفرنیا از او برای تدریس دعوت میکند. رشتهاش مهندسی برق است. در آنجا با استادی آشنا میشود که مدیر سازمانی خیریه برای کمک به دختران نپالی است. آشنایی با قصه این دختران سبب میشود که او توانی دوباره برای تمرین به دست آورد.
فقر در نپال، به خصوص در میان جامعه روستایی، سبب میشود که آنها به راحتی بچههایشان را برای کار بفروشند و دخترها خیلی راحتتر فروخته میشوند. (متاسفانه درست حدس زدهاید، برای بهرهکشی جنسی!)
«سارا سفری» که جذب کارهای این گروه خیریه میشود تصمیم میگیرد هدف فتح اورست را به بهانهای برای جمع کردن پول برای این دختران بدل کند. یعنی از دوستان و آشنایانش میخواهد او را در این کار حمایت کنند. او موفق میشود معادل ارتفاع اورست پول جمع کند. واحد اندازهگیری طول در آمریکا فوت (پا) است. و واحد پول این کشور دلار. سارا سفری برای فتح قله ۲۹ هزار پایی، ۲۹ هزار دلار جمع میکند.
در بازگشت به سطح زمین متوجه میشود که همه زیربناهای شهر و روستاها از بین رفته است و پولی که برای ادامه تحصیل دختران جمع کرده بود، حالا باید صرف بازسازی خانهها و مدارس شود.
«سارا سفری» حالا در جمعهای مختلف از جمله جمعهای ایرانیان مقیم کالیفرنیا حاضر میشود و با بازگویی داستان کوهنوردی و دختران نپالی سعی میکند برای آنها پول جمع کند. خودش را عضوی از دهکده جهانی میداند و دلیلی نمیبیند که به خاطر ملیت، کمکهایش را به توانمندسازی زنان نقطه دیگری از دنیا محدود کند.