تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۹۵ در برنامه گروه سپهر، زمان برگزار ی برنامه عمومی در منطقه آسیاب دشت، رستم آباد بود. بعد از شناسایی منطقه توسط کمیته فنی گروه ، نامناسب بودن این ناحیه برای اجرای برنامه مشخص شد و گروه منطقه باسکم بجار از دهستان رستم آباد شمالی در شهرستان رودبار را برای اجرای برنامه در نظر گرفت. ساعت ۶ برای شرکت کنندگان و ۱۵ دقیقه زودتر برای هیات مسئولین، زمان جمع شدن در صبح برنامه بود. ۶:۲۰ همه آماده بودند اما مینی بوس ها حرکت نمی کردند و اصرار به جدا سازی خانم ها و آقایان داشتند. با تلاش هیأت مسئولین و رضایت راننده ها، ساعت ۶:۳۰ به سمت جنوب گیلان حرکت کردیم. تعدادی از دوستان همنورد با یک مینی بوس از کوچصفهان به ما ملحق شدند.
بعد از امام زاده هاشم در مسیر جاده قدیم رفتیم و بعد از پل هوایی وارد فرعی اول که تابلو دیزکوه در ابتدای آن نصب است، شدیم. به دو راهی اول که رسیدیم از مسیر سمت چپ ادامه دادیم که در اینجا اشتباه یکی از مینی بوس ها باعث توقف بقیه مینی بوس ها شد که به اتفاق مجدأ حرکت کردیم. دقایقی بعد به دوراهی دیگری می رسیم که اینبار سمت راست را برای ادامه مسیرمان برگزیدیم تا به منطقه مورد نظرمان برسیم. بعد از طی مسافت ۵ کیلومتر جاده خاکی به روستای توسارود رسیدیم. در سر یک دوراهی از مینی بوس ها پیاده شدیم اینبار با دیدن تابلو امام زاده به سمت غرب و محل مورد نظرمان حرکت کردیم. پس از گذشتن از خانه های بسیار زیبای روستای توسارود با مردمان بسیار مهربانش که با دیدن مان لبخند بر لبانشان می نشت به منطقه وسیعی رسیدیم تا دور هم گرد آییم و به صحبت های ابتدایی سرپرست و عوامل اجرایی برنامه گوش فرا دهیم. پس از معرفی عوامل اجرایی برنامه و شنیدن صحبت های راهنمای برنامه در مورد مسیر صعود مان و انجام حرکات نرمشی و کششی به سمت محل صبحانه حرکت کردیم. به گفته راهنمای برنامه اسم روستای توسارود برگرفته از درختان توسکا در آن منطقه است.
یک تیم از کمیته تدارکات برای آماده کردن چای زودتر به سمت محل در نظر گرفته شده برای صبحانه حرکت کردند. پس از ده دقیقه به محل صبحانه که در کنار بقعه ای بود رسیدیم. منطقه ای بسیار زیبا با گل های بسیار زیبا تر بهاری. هوای آفتابی و خنک نیز نوید یک برنامه خوش آب و هوا را می داد.
پس از صبحانه و گرفتن عکس هایی، بدنبال جلودار در میان جنگل به راهمان ادامه دادیم. شعر خوانی جمعی دوستان و زیبایی جنگل بکر، لذت آن روز را دو چندان می کرد. جنگل های استان ما به جنگل های ناحیه خزری معروف است که همچون نوار سبز رنگی بخشی از حاشیه جنوبی دریای خزر را می پوشاند. درختان ممرز، افرا، انجیلی، ازگیل وحشی و آلوچه وحشی که از دست دوستان در امان نماند، در این منطقه دیده می شد. شمارش افراد بعد از حرکت عدد ۱۵۹ را اعلام کرد. ساعت ۱۰:۳۰ برای استراحت توقف کردیم. کمیته آموزش شناخت صاعقه در کوهستان را برای آن روز در نظر گرفته بود که در این استراحت توسط یکی از اعضاء اجرا شد. در این آموزش نکات ایمنی در زمان وقوع صاعقه نیز عنوان گردید. ساعت ۱۱ برای رفتن به منطقه باسکم بجار حرکت کردیم. بخشی از مسیر پر از گِل بود و راهنمای برنامه همراه تعدادی از همنوردان با چوب های شکسته گِل را پر کردند و مسیر را برای عبور آسان. هر چه بیشتر پیش می رفتیم، هوا گرمتر می شد. طول مسیر بخاطر درختان بلند سایه بود. ساعت ۱۲:۳۰ به منطقه مورد نظر رسیدیم. یک دشت بسیار زیبا و آفتاب. دمای هوا ۲۸ درجه اعلام شده بود، اما آنچه که احساس می شد، بیشتر از این بود. همنوردان بدنبال سایه کمی پراکنده شدند. وجود چشمه در آن منطقه و در آن هوای گرم، تحمل گرما را راحتر می کرد. در آن بالا یکی از چیز هایی که نظرمان را جلب کرد، بستن ورقه های حلب بدور در ختان گردو بود که بومیان آن منطقه برای حفاظت از درختان گردویشان در برابر سنجاب ها این تدبیر را به کار بسته بودند.
پس از خوردن ناهار و کمی استراحت، ساعت ۲ شعر خوانی شروع شد. کمیته فرهنگی گروه به مناسبت روز جهانی کارگر و معلم، نمایشگاه عکس و کاریکاتور بر پا کرده بود و یک نمایش در مورد ارتباط بین یک معلم و دانش آموزانش به اجرا در آمد.
پس از نمایش، طناب بازی، مسابقه ماست خوری، سیب خوری و گریم کودکان از مواردی بود که ما را ساعت ها مجذوب آن شادی و لحظات خوش کرد. به کودکان حاضر در برنامه جایزه هایی داده شد. و سرانجام ساعت ۴ و پس از عکس جمعی، به سمت پایین و پای مینی بوس ها حرکت کردیم. شمارش پس از حرکت و ملحق شدن دو نفر از اعضا عدد ۱۶۱ را نشان می داد. با گام های آرام و تقربیأ بدون توقف و شعر خوانی های دوستان از میان جنگل به مسیر برگشتمان ادامه دادیم و ساعت ۵:۳۰ به محل صبحانه کنار آن بقعه رسیدیم. جلسه پایانی برای شنیدن نقد برنامه و پیشنهادات در آن مکان برگزار گردید. به افرادی که در مسابقات برنده شده بودند، جایزه داده شد. مسئولین تدارکات به پاس قدردانی از کسانی که در سال گذشته در تهیه تدارکات کمک کرده بودند لوح تقدیر تقدیم نمود. ساعت ۶ پس از اتمام جلسه پایانی به سمت مینی بوس ها حرکت کردیم و پس از ۱۰ دقیقه به پای مینی بوس ها رسیدیم و پس از گفتن خسته نباشید به یکدیگر، سوار مینی بوس ها شدیم و به سمت شهر رشت رهسپار گشتیم.
گروه کوهنوردی سپهر
بهار ۹۵